جرعه | Jor'e
3.39K subscribers
147 photos
8 videos
306 files
5.9K links
جرعه ناشر اشعار فاخر، مقاتل مستند و سبک‌های سنتی و نوین

مدیرمسئول:
سعید نسیمی

ارتباط با کانال و ارسال مطالب:
@joreh5_admin

شورای ادبی:

سیدمحمدرضا حسینی
محمد بیابانی
حامدخاکی
محمد رسولی
حسین صیامی
داود قاضی
سجاد محمدی
Download Telegram
واحد شب اول محرم

🔻علی صالحی

1️⃣بنداول
دارم كـوچـه كـوچـه ... دل شـب مـي‌گــردم
تو فكرم كه اي كاش ... يـه كاري مـي‌كـردم
نمــي دونـم اصـــلا ... تــو الآن كـجـايــي
چــه طـوري مـي‌تونم ... بـگـم كــه نـيـايــي
كـسـي كـه فرستادي ياريت كنه ... به‌دردت‌نخورد-به‌دردت‌نخورد
حـالا كـه نمي تـونـه پيشت بـاشه ... چه بهتر مي‌مرد-چه بهتر مي‌مرد
تو اين شهر ، همه بي‌دردن ... خدائيش ، چـه قد نامردن
واسه جنگ ، سپاه جم كردن
((حسين جان ، امون از كوفه))

2️⃣بند دوم
از اين كوفه هر چي ... بگي باز بعيد نيست
دو رويـي خـيـانـت ... تو اينا جديد نيست
تو مـردي و غـيرت ... يه‌مشت بي‌وجودن
چه خوب شد كه اينا ... مــديــنـه نـبـودن
هــزار تـا مـغـيـره كــه بـاشـه بـازم ... ايـنـا بــدتــرن-ايـنـا بــدتــرن
زنـو مـي‌زنــن از ســرش روســري ... بـه‌زور مـي‌برن- بـه‌زور مـي‌برن
كـشـاورز ، شـــده آهـنـگـــر ... شب‌و روز ، مي‌سازن خنجر
از اينجا ، نديدم بدتر
((حسين جان ، امون از كوفه))

#حضرت_مسلم علیه السلام
#علی_صالحی
#واحد
#محرم_1401
@joreh5

https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w


سبک این اثر در ادامه تقدیم می شود
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
زمينه شب اول محرم

🔻علی صالحی

1️⃣بنداول
يـك سـاله نگه داشـتي پرچماتو...يـك سـالـه نديدم عـلـم كشـاتو
دستتو مـي بوسـم اجـازه دادي...باز تـنم كـنـم پـيـرهـن سـيـاتو
سمت حرم تو سلام ميـدم...زندگيمو پاي آقـام ميـدم
رو بيرق و ، عــلـم نــوشــتــه ... مـحـرمـت ، خــود بـهـشــتـه
تا وقتيكـه ، تــو پــادشــاهـي ... گدائيمـون ، كي مي‌گه زشـته

2️⃣بند دوم
راس مـي‌گـن كه اين رسـم روزگاره
هـيــچ مــيــونــه‌اي بــا وفـــا نــداره
كـوفـه خـوب نشون داد تـو اين زمونه
ســرنـوشــت عــاشـق طـنــاب داره
اين شب آخري كه مهمونم
فـاتحهء خودمو مـي خـونـم
نــوشـتــه تــو ... كـتــاب كـوفه
كـــه بــدتـر از ... ســـرابــه كـوفه
نـگـاهـي كــن ... بـه حال و روزم
تـــورو خــــدا ... نـيـا بــه كـوفه

3️⃣بند سوم
پــاي سـفـره هــاي بــابـات نــشــسـتـن
حــرمــتـارو آخـــر زدن شــكــسـتـن
آدمــايـي كــه دور مــن مــي‌گـــشـتـن
شـب بــه روم در خـ‌ـونـه‌شـونـو بـسـتـن
عـاقبت كـارمـو مي بيني
اين طناب دارمو مي بيني
ايـنـا يــه جــو ... حــيــا نــدارن
تـــو مـهمـوني ... آتيش مـيــارن
همه‌ش مـي‌گم ... خـــــدا نـيـاره
پــاشـونــو تــو ... حــرم بــذارن


#حضرت_مسلم علیه السلام
#علی_صالحی
#زمینه
#محرم_1401
@joreh5

https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w


سبک این اثر در ادامه تقدیم می شود
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
شب اول: حضرت مسلم (ع)

🔻 سعید نسیمی

1️⃣ بند اول
بشنو بانگ مرا/ زیر تیغ جفا
ای گل فاطمه/ سوی کوفه نیا
حیف چشم ساقی و حلق علی‌اصغر
حیف جسم قاسم و فرق علی‌اکبر
یابن زهرا، یابن زهرا، ای حسین جانم

2️⃣ بند دوم
من فدای تو با/ کام عطشان شدم
زیر تیغ عدو/ بر تو گریان شدم
نامه بنوشتم بیایی بشکند دستم
من بفکر زینب و سنگ جفا هستم
یابن زهرا، یابن زهرا، ای حسین جانم-

3️⃣ بند سوم
بین این کوچه‌ها/ بی‌کس و یاورم
طائر قدسی‌ام/ که شکسته‌پَرَم
طوعه امشب جای نامردان پناهم ده
من غریبم در میان خانه راهم ده
یابن زهرا، یابن زهرا، ای حسین جانم

#حضرت_مسلم علیه السلام
#سعید_نسیمی
#نوحه
#محرم_1401
@joreh5

https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w


سبک این اثر در ادامه تقدیم می شود
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
نوحه سنتی

♦️شب اول: حضرت مسلم (ع)

🔻 مرحوم حاج اکبر ناظم

1️⃣ بند اول
پرچم عشق و عاشقی بپا شد
مسلم به قربانی اين لوا شد
ضامن خون عاشقان خدا شد
اولين قتيلم/ سليل خليلم
عاشقم و گناهم اين است
سزای عاشقی همين است

2️⃣ بند دوم
مسلمم و اين نكته را سرودم
به شهر كوفه تا كه شد ورودم
ياد علی مرتضی نمودم
تا شوم سر جدا/ بهر دين خدا
عاشقم و گناهم اين است
در دل بی‌پناهم اين است

#حضرت_مسلم علیه السلام
#حاج_اکبر_ناظم
#نوحه
#محرم_1401
@joreh5

https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w


سبک این اثر در ادامه تقدیم می شود
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
نوحه سنتی حضرت مسلم

🔻 شاعر: مرحوم علی‌اکبر خوشدل تهرانی

1️⃣ بند اول
بین که مسلم چه عاشقانه جان می‌دهد
گاه قتلش ندا به کوفیان می‌دهد

نی گَهِ خواری است/ روز بیداری است
واحسينا وا غریبا

2️⃣ بند دوم
من فرستادهء امام آزاده‌ام
بهر جانبازی و شهادت آماده‌ام

باهدف زنده‌ام/ با شرف زنده‌ام
واحسينا واغریبا

3️⃣ بند سوم
چون به عشق حسین درین دیار آمدم
شادم ار بر سر چوبهء دار آمدم

عاشقی این بود/ وه چه شیرین بود
واحسينا واغریبا

4️⃣ بند چهارم
شد شعار همه مدافعان حرم
به فدای سر حسین و زینب سرم

وارث حيدريم/ تابع رهبريم
واحسينا واغریبا

#علی_اکبر_خوشدل_تهرانی
#حضرت_مسلم
#نوحه_سنتی
#محرم_1401
@joreh5

https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w


سبک این اثر در ادامه تقدیم می شود
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
شب اول: حضرت مسلم (ع)

🔻 سعید نسیمی

1️⃣ بند اول
مهمان کوفیانم/ یک میزبان ندارم
روی دیوار غربت/ سرگذارم
به لبم ذکر یارب/ به سرم فکر زینب
سنگ و خاکستر از بام/ ریزد امشب
یابن زهرا حسین جان 3/ یابن زهرا

2️⃣ بند دوم
روی دارالاماره/ می‌گویم با اشک وآه
السلام علیک/ یا ثارالله
عاشقت بی‌قراره/ سر به راهت می‌ذاره
می‌شود دار عشقِ/ من قناره
یابن زهرا حسین جان 3/ یابن زهرا

#حضرت_مسلم علیه السلام
#سعید_نسیمی
#نوحه
#محرم_1401
@joreh5

https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w


سبک این اثر در ادامه تقدیم می شود
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
زمینه شب اول محرم

🔻 سعید نسیمی

1️⃣ بند اول
زسوزدل میکنم نوا/ حسین من حسین من
به جان زینب کوفه نیا/ حسین من حسین من
اهل کوفه وفا ندارند/غیرسنگ جفا ندارند
یا حسین ای عزیز زهرا 3

2️⃣ بند دوم
ببین دودستم بسته بود/ مثل امیرالمومنین
چومادرت زهرا شده ام/ بین عدونقش زمین
میخورم تاسنگ جفارا/ ذکرمن یازینب کبری
یا حسین ای عزیز زهرا 3

3️⃣بند سوم
دوباره آمد محرم و به پا شده بزم عزا
روضه نوای یابن شبیب و روضه خوان امام رضا
بانی روضه مادر تو/ رزق گریه با خواهر تو
یا حسین ای عزیز زهرا 3

#حضرت_مسلم علیه السلام
#سعید_نسیمی
#زمینه
#محرم_1401

@joreh5

https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w


سبک این اثر در ادامه تقدیم می شود
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
☑️ با مدد از محضر حضرت ولی عصر ارواحنا فداه، مجموعه‌ای از اشعار، مقاتل و نوحه‌های شب و روز اول محرم را با موضوع شهادت حضرت مسلم علیه السلام تقدیم می کنیم.
همچنین مخاطبین ارجمند می توانند با جستجوی #حضرت_مسلم در قسمت سرچ🔍، از بین آثار ده شبی که ارائه شد مطالب مربوط به شب اول را مشاهده فرمایند.

@joreh5
مقتل حضرت مسلم علیه السلام

🔴 وقتی خبر دستگیری هانی به گوش حضرت مسلم رسید، به همراه کسانی که با او بیعت کرده بودند از خانه خارج شد تا به جنگ ابن زیاد برود؛ ولی با تهدید اطرافیان ابن زیاد، و فرارسیدن شب یارانش از گرد او پراکنده شدند. غیر از حدود10 نفر که آن‌ها هم پس از نماز مغرب او را ترک کردند.
وقتی حضرت مسلم این وضع را مشاهده کرد به تنهایی از مسجد خارج شدودر کوچه‌ها حیران و سرگردان می‌گشت تا اینکه به خانه زنی رسید که نامش «طوعه» بود. و از او خواست که پناهش دهد. پسر طوعه که از طرفداران ابن زیاد بود او را آگاه کرد. ابن زیاد، محمد بن اشعث را به دستگیری مسلم فرستاد
حضرت مسلم به جنگ با آن‌ها پرداخت. پس ازنبردی دلیرانه جراحات و زخم‌های زیادی بر بدن مطهرش وارد آمده بود. محمد بن اشعث به مسلم امان داد؛ اما حضرت مسلم در جواب فرمود: به امان افراد حیله‌گر و نابکار، اطمینانی نیست. بااین حال به طور جمعی به سوی حضرت مسلم حمله کردند. او روی زمین افتاد و به اسارت در آمد. محمد بن اشعث، مسلم بن عقيل را به قصر آورد و چون وارد شد، جريان مسلم را گفت و امانی كه به او داده بود.اما ابن زیاد امان را نپذیرفت.
در آن حال تشنگی بر آن جناب غلبه كرده بود فرمود: جرعه‌ای آب به من بدهيد! مسلم بن عمرو گفت: می‌بينی چقدر اين آب سرد است؟ به خدا قطره از آن نخواهی چشيد تا حميم جهنم را بچشی!
آنگاه نشست و تكيه به ديواری داد، عمرو بن حريث غلام خود را فرستاد. كوزه آبی آورد و به او گفت: بياشام. مسلم قدح را گرفت و چون مي‌خواست بياشامد، دهانش پر از خون مي‌شد و نتوانست بياشامد تا سهبار، بار سوم كه خواست بياشامد دندان‌های پيشين آن جناب در قدح افتاد.
پس فرمود: سپاس خدای را اگر روزی من شده بود خورده بودم. چنين قسمت شده كه من تشنه باشم پس اورا به حضور ابن زیاد بردند ، آن ملعون گفت: ای نافرمان! بر ضد پیشوایت خروج کرده، تفرقه ایجاد کرده و فتنه برافروخته‌ای.
مسلم گفت: دروغ می‌گویی. به خدا که معاویه، به اجماع مردم خلیفه نبود؛ بلکه با نیرنگ بر وصی پیامبر غلبه یافت و غاصبانه خلافت را از او گرفت. پسرش یزید نیز چنین کرد؛ اما فتنه را تو و پدرت برانگیختی. امیدوارم که خداوند، شهادت به دست شقی‌ترین مردم را نصیبم سازد.
پس مسلم به عمر سعد خصوصی وصیت کرد وگفت: اسب و سلاحم را از اینان بگیر و بفروش و 700 درهم قرض مرادرکوفه ادا کن. دیگر آنکه وقتی مرا کشتند، جنازه‌ام را خاک بسپار و سوم نامه‌ای به حسین بن علی (ع) بنویسی که اینجا نیاید که مثل من کشته می‌شود.
عمر سعد وصایای مسلم را به ابن زیاد گفت وابن زیاد گفت: ای پسر عقیل! مسأله قرضت، مال توست و از آن جلوگیری نمی‌کنیم و جسدت، اختیارش با ماست. اما حسین. اگر با ما کاری نداشته باشد با او کاری نداریم؛ ولی اگر به قصد ما آید، از او دست برنمی‌داریم. ولی دوست دارم بدانم برای چه به این شهر آمدی وکار مردم را به تفرقه کشاندی ؟
مسلم گفت: برای آشوب به این شهر نیامدم؛ ولی شما زشتی‌ها را آشکار و خوبی‌ها را دفن کردید، بدون رضای مردم بر آنان حکومت یافتید و آنان را به غیر خواسته خدا وادار ساختید و رفتاری چون کسری و قیصر پیش گرفتید. آمدیم تا امر به معروف و نهی از منکر کنیم و مردم را به کتاب و سنت فراخوانیم و ما شایسته این بودیم و از آن زمان که امیرالمؤمنین به شهادت رسید، خلافت برای ما بود و همچنان برای ماست و به زور از ما گرفتند. شما نخستین کسانی بودید که بر امام هدایت شوریدید و وحدت مسلمانان را گسستید و حکومت را غصب کرده و با شایستگان آن ظالمانه به نزاع پرداختید. برای ما و شما مثلی نمی‌دانم جز این آیه قرآن «و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون.»
ابن زیاد ملعون به ناسزا گفتن به حضرت علی، امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام پرداخت. سپس به بکیر بن حمران دستور داد که حضرت را روی بام قصر برده و او را به قتل برساند. بکیر حضرت مسلم را در حالی که ذکر خدا و استغفار و صلوات بر پیامبر (ص) بر زبان داشت گردن زد و او را از بالای قصر به پایین انداخت.
خبر شهادت مسلم به امام حسین (ع) رسید. امام از کسی که از کوفه می‌آمد، پرسید: از کجا می‌آیی؟ گفت: از کوفه. از آنجا بیرون نیامدم؛ جز آنکه مسلم بن عقیل و ‌هانی بن عروه را کشته و به دار آویخته در بازار قصابان دیدم؛ در حالی که سرهایشان را برای یزید فرستاده بودند. امام حسین گریست و فرمود: انا لله و انا الیه راجعون.

👈 تهیه و تلخیص:
هیات علمی کانال «جرعه»

📚منابع:
ارشاد شیخ مفید.
لهوف سیدبن طاووس.
مقتل‌الحسین عبدالرزاق مقرم

#مقتل
#حضرت_مسلم علیه السلام

https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
روضة العلما

⚪️مرحوم آیة الله حاج آقا مجتبی تهرانی

🔘 حضرت مسلم علیه السلام

وقتی مسلم خواست عازم کوفه شود با امام وداع عجیبی کرد. چون میدانست دیگر امام را نمیبیند. حسین علیه السلام دست به گردن مسلم انداخت و او را به سینه اش چسباند هر دو شروع کردند به گریه کردن. مسلم دست حسین علیه السلام را بوسید و خود را روی زمین انداخت و پای حسین علیه السلام را بوسید و گفت پدر و مادرم فدای شما باد.
می گویند وقتی مسلم از حسین علیه السلام جدا شد در راه می گریست به او‌ گفتند چرا اینقدر گریه می کنی؟ گفت برای اینکه دیگر حسین علیه السلام را نمیبینم.

یک جای دیگر هم مسلم گریه کرد وقتی دستگیر شد به او گفتند مسلم چرا گریه می کنی گفت برای خودم گریه نمی کنم دارم برای حسین علیه السلام گریه می کنم چون به او نامه نوشتم که دست زن و بچه ات را بگیر و بیاور.

یک جای دیگر هم امام حسین گریه کرد وقتی خبر شهادت مسلم را به او دادند گریه شدیدی کرد بعد با دختر هفت ساله او به نام عاتکه ملاطفت کرد و دست بر سرش کشید. دختر گفت نکند من یتیم شدم امام حسین علیه السلام فرمود من به جای پدرت و اشک ریخت و آن دختر و بانوان گریه کردند.

در تاریخ آمده که عصر عاشورا این دختر زیر دست و‌پای اسبان به شهادت رسید.


✍️ تحقیق و نگارش: سعید نسیمی

#روضة_العلما
#حضرت_مسلم علیه السلام
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
#سعید_نسیمی
#محرم۱۴۰۱

https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
روضة العلما

⚪️مرحوم آیت الله حسنعلی نخودکی اصفهانی

🔘حضرت مسلم علیه السلام

هنگامیکه حضرت مسلم (ع) را به دار الحکومه ی ابن زیاد بردند، آن حضرت از آنجا که ساعتها جنگیده بود، عطش بر او غلبه کرده و، ناچار آب طلب نمودند، دفعه ی اول ظرف آب پر از خون شد، دفعه ی دوم نیز همینطور و دفعه ی سوم، دندانهای مبارک حضرت در آب ریخت و آب آغشته به خون شد حضرت فرمودند:

سبحان الله! اگر رزق مقسوم بود خورده می شد.

اما علت اصلی آن بود که به هرجهت می بایست به حضرت سید الشهدا (ع) تأسی شود چون آن بزرگوار تشنه جان داد، مسلم (ع) نیز باید تشنه جان دهد، بلکه مسلم با همه شهدا در همه چیز شریک بود، جز آنکه در یک چیز غیر از سیدالشهدا(ع) شریک دیگری نداشت و آن این بود که تمام شهدا وقت جان دادن سرشان در دامن ابا عبدالله (ع) بود و از این رو جان دادنشان آسان بود، مگر مسلم که وقت جان دادن هیچکس بالای سرش نبود، همچنان که هیچکس بر بالین حضرت سید الشهدا (ع) نبود.
(نشان از بی نشان ها ص500)

✍️ تحقیق و نگارش: سعید نسیمی

#روضة_العلما
#حضرت_مسلم علیه السلام
#مرحوم_نخودکی
#سعید_نسیمی
#محرم۱۴۰۱

https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
روضة الشهدا

🟢 مناسب برای گریز حضرت مسلم علیه السلام و‌عطش

⚪️ شهید تشنه لب

‌ خواستم به مجروحی که تشنگی را در چهره‌اش مشاهده کردم آب بدهم، اما دکتر مخالفت کرد. گاز را داخل یک رسیور آب فرو بردم و چلاندم و با گاز خیس لب و زبانش را مرتب مرطوب می‌کردم. علی رغم دستور دکتر، گاز را این دفعه کمی آب دارتر روی لب‌هایش گذاشتم. طوری که حتی چند قطره آب در دهانش چکید. آب را بیرون زد و گفت روزه‌ام را با این آبها باطل نمی‌کنم. من سر سفره ی مولایم افطار می‌کنم.

 دست روی جراحاتش گذاشتم و گفتم: تو را به مولایت قسم، مرا هم سر سفره ی مولای مظلوم مان یاد کن! او سرش را به علامت مثبت تکان داد و لب‌هایش تکان خورد. برایش آب آوردم، نخورد. حتی حاضر نشد لب‌هایش خیس شود.

گاز خیس و یک تکه یخ روی لب و قلب او گذاشتم تا شاید کمی از تشنگی‌اش برطرف شود و از دیدن آنها رفع تشنگی کند و مرهمی باشد بر گلوی خشک و تشنه‌اش. نگاهم به چهره‌اش بود که با نگاه خاصی گفت: «السلام علیک یا ابا عبدالله» و بعد از چند لحظه یا حسین (ع) گویان سفر کرد و مثل مولایش تشنه لب به شهادت رسید.

لبانش را کمی باز کردم و چند قطره آب سرد را در دهانش چکاندم. آب از بین دندان‌هایش که روی هم قفل شده بود و از لابه لای لب‌هایش بیرون آمد. او روزه‌اش را با گلوله و ترکش و خون افطار کرد. در سال‌های جنگ کمتر شهیدی را دیدم که آخرین لحظاتش را بدون نام ائمه (ع) گذرانده باشد.

✍️ تحقیق و نگارش: سعید نسیمی

📚 منبع: کتاب دادا؛ خاطرات خانم عزت قیصری، بانوی بهیار حاضر در دفاع مقدس

#روضة_الشهدا
#حضرت_مسلم علیه السلام
#عطش
#سعید_نسیمی
#محرم۱۴۰۱


https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
زمينه شب اول محرم

🔻بهمن عظیمی

1️⃣بنداول
روی لبم ذکر واحسینا
به اِذن مولا به اِذن زهرا
با اجازه ی مادرت دوباره شدم غُلام زینب
گریه می کنم توی روضه هات هر نفس به نام زینب ۲

وای ، وای ، وای

2️⃣ بند دوم
مُحرّمت اومد و دوباره
بارون خون از چشام می‌باره
رخت شاهی نوکرت شده پیرهن سیاهه روضَه ت
ای خدا ایشالله که مرگ من باشه آخرش تو هیئت ۲

وای ، وای ، وای

دوباره قلبم شده پر از غم
شده سیاه پوش تمام عالم
تا نفس دارم نوکر درِ خونه ی شما می مونم
تا نفس دارم روضه ی تو و خواهر تو رو می خونم ۲

وای ، وای ، وای

3️⃣ بند سوم
فقط تو هستی پناه و یارم
تا وقتی باشی غمی ندارم
تو نبودی من توی زندگی بی تو می شدم آواره
هیچ کسی تو این دنیا جز حسین نیست پناه این بیچاره ۲

وای ، وای ، وای


#حضرت_مسلم علیه السلام
#بهمن_عظیمی
#زمینه
#محرم_1401
@joreh5

https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w


سبک این اثر در ادامه تقدیم می شود
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
زمزمه شب اول محرم

🔻علی صالحی

1️⃣بنداول
از دود اسفند پر كنيد كوچه هارو
روشن كنيد با شال مشكى دِلارو
يه سالِ پُر غم داشتيم/انگار جهنم داشتيم
تا در رحمت باز شِه/محرّمو كم داشتيم
(حسين اباعبدالله)

2️⃣ بند دوم
دلم نمى خواد از كسى جا بمونم
منم بايد گريه كنم تا مى تونم
محرّمه بى تابم/پريشون اربابم
با اضطراب زينب/منم شبا بى خوابم
(حسين اباعبدالله)

3️⃣ بند سوم
بالاى دار اين كيه كه داد مى زنه
با گلوى خشك داره فرياد مى زنه
كاشكى آقام برگرده/دل به كيا خوش كرده
كوفه جاى زنها نيست/اينجا پُر از نامرده
(حسين اباعبدالله)

#طلیعه_محرم
#حضرت_مسلم علیه السلام
#علی_صالحی
#زمزمه
#محرم_1401
@joreh5

https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w


سبک این اثر در ادامه تقدیم می شود
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
شهادت حضرت مسلم علیه السلام

🔻حسن لطفی

سلام حضرتِ بی خانمانِ من برگرد
غریبِ قافله‌‌ی بی نشان من برگرد

سلام از لب من که پیام تو بودم
فقط به جرم همینکه سلام تو بودم

سلام آنکه همین کوفه بر زمینش زد
فقط به خاطر تو سنگ بر جبینش زد

صدا زدند سلام حسین را کشتیم
پسر عموی امام حسین را کشتیم

سلام از بدنی که پُر از ستاره شده
سلام از تن مسلم که پاره پاره شده

سلام از لبِ پا خورده‌ام فدای سرت
سلام از تنِ تا خورده‌ام فدای سرت

سلام از جگری که جراحتش تازه است
سلام از بدنی که میانِ دروازه است

از این تَنی که نه سر دارد و نه سامانی
مگر که خاک شوم دست نامسلمانی

کسی که نیست میا که سلام رفته حسین
سرِ من و سرِ هانی به شام رفته حسین

مرا ببخش ولی شرح غم شنیدنی است
مرا ببخش ولی مقتلم شنیدنی است

سلام آنکه گرفتار درد غربت شد
کسی که کشته‌ی هجده هزار بیعت شد

کسی که نامه‌ی یکصد هزار تن را دید
بجای آنهمه یاری پیر زن را دید

جماعت آمدم و خوانده‌ام فُرادا را
کسی نبود بخوانم نماز اعشاء را

دو کودکم دو گرسنه دو تشنه‌ی معصوم
سپرده‌ام به شُرِیح السلام یا مظلوم

کسی نبود به ما بین خانه جا بدهد
کسی نبود به دستم کمی غذا بدهد

هرآنچه بر سر ابنِ مُسَهَّر آوردند
سرِ من و سر هانیِ بی سر آوردند

کشان کشان نوک قلاب‌ها تنم بردند
چه زود کوچه‌ی قصاب‌ها تنم بردند

حرام زاده‌ای از پا کشید بندم کرد
به زور با سر قناره‌ای بلندم کرد

سلام از جگری که جراحتش تازه است
سلام از بدنی که میان دروازه است

چه غم که دشنه‌ی قلاب می‌خورد بدنم
تمام روز فقط تاب می‌خورد بدنم

به زیر آتش این آفتاب می‌سوزم
برای دربه دریِ رُباب می‌سوزم

سرت سلامت اگر رفته است سرم آقا
فدای دخترکانت دو دخترم آقا

خدا کند که مرا نور دیده نشناسد
اگر رسید پدر را حمیده نشناسد

به یاد آمدنت با نسیم نالیدم
هرآنچه بر سر تو می‌رسد خودم دیدم

که تشنه می‌شوی آب را نمی‌بینی
به خواب کودک بی خواب را نمی‌بینی

تو هم شبیه من از حال می‌روی آقا
میان تنگی گودال می‌روی آقا

میا که داغ تو آتش به استخوانم زد
سنان به نیتِ تو نیزه بر دهانم زد

*قیس ابن مسهر صیداوی ، سفیر امام که بعد از حضرت مسلم در کوفه شهید شد.

* جمعا پنج فرزند حضرت مسلم چهار پسر و یک دختر شهید شدند.

* شیخ مفید از یکصدهزار نامه کوفیان گزارش می کند.


#حضرت_مسلم علیه السلام
#حسن_لطفی
#محرم_1401
@joreh5

https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
مناجات با امام زمان(عج) با گریز شهادت حضرت مسلم بن عقیل(ع)

🔻محمود تاری (یاسر)

بی تو انگار آسمان صبر و قرارش سوخته
یا زمین از داغ تو باغ و بهارش سوخته

داشتم اشک از فراق اما نمی دانم چرا
این زلال بی قراری چشمه سارش سوخته

می شود شمع حریم اهل معنا عاقبت
جان هر عاشق که بهر وصل یارش سوخته

باید از امشب مهیا کرد لوح دیگری
هر که پیش دوست برگ اعتبارش سوخته

باید از این کور چشمی خویش را سازد رها
هر که از غم دیده ی در انتظارش سوخته

بوی عطر وصل دارد سنگفرش کوچه اش
بس که در این کوچه پای رهگذارش سوخته

می برم دل را به سمت بغض اشک و بغض آه
آن دلی کز داغ هجران ، روزگارش سوخته

گلشن دل بی حضورت چون کویرستان ولی
باغ هستی در فراقت برگ و بارش سوخته

سايه ساری نیست غیر از دود آه تشنگان
کربلا و کوفه نخل بی شمارش سوخته

کشته ی دارالاماره یا شهید کربلا
هرچه گویم از گلاب و گل عذارش سوخته

پیکر بی سر میان کوچه های بی کسی
از شرار کینه ها گرد و غبارش سوخته

بود «یاسر» شبنم اشکش مدام آئينه دار
در میان شعله ها آئينه دارش سوخته

#امام_زمان ارواحنا فداه
#حضرت_مسلم علیه السلام
#محمود_تاری
#محرم_1401
@joreh5

https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
شهادت حضرت مسلم علیه السلام

🔻محمود یوسفی

غریبانه قدم میزد میان کوچه ها تنها
سفیر افتاد بین کوفیان بی وفا تنها

نماز خویش را خواند و نگاهی پشت سر انداخت
نمیشد باورش خوانده ست تعقیبات را تنها

به جز آن زن که مردانه رسید و میزبانش شد
رها کردند مسلم را غریبه، آشنا تنها

دلش می‌خواست بهر دلبرش پیغام بفرستد
میا کوفه اگرهم آمدی تنها بیا تنها

میا اینها به فکر انتقام حیدراند از تو
که کینه از علی دارند ای خون خدا، تنها


بمیرم ای عزیز فاطمه در گودی گودال
تو ماندی و سنان و زجر و شمر بی حیا تنها

سر پیراهنت دعوا شد اما رأس پاکت را
سرفرصت رسید و ذبح کردَش از قفا تنها

یکی تیر و یکی تیغ و یکی سنگ و یکی نیزه
شنیدم پیرمردی گفت من دارم عصا تنها

چه سرهایی که روی نیزه ها سر برد طاقت را
چه تن هایی که جا ماندند زیر دست و پا تنها

بمیرم آنکه آدم آن که عالم زیر دینش بود
از این دنیا نصیبش شد فقط یک بوریا تنها

#حضرت_مسلم علیه السلام
#محمود_یوسفی
#محرم_1401
@joreh5

https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
شهادت حضرت مسلم علیه السلام

🔻سعیده کرمانی

خوش اومدی ماه حسین
قدم گذاشتی رو چشام
چقد دلم تنگ شده بود
برای پیرهن سیام

تو این یکی دوساله که
کربلا قسمتم نشد
دلم خوشه که سهمم از
سفره ی روضه کم نشد

اومدی تا دوباره اشک
چشم منو جلا بده
جواب دلتنگی هامو
غریب کربلا بده

میخوام بگم امام حسین ع
ممنون روضه هاتونم
دعوتتون بوده که من
مهمون روضه هاتونم

امسال کنار نوکرا
خالیه جای خیلیا
منم قرار نبود باشم
اگه نبود لطف شما

پیراهنی که این شبا
غمو به آسمون میده
شک ندارم تو گریه ها
نوکری یادمون میده

ستاره هایی که دیدن
همه غمای عالمو
میگن برام حکایت
درد دلای مسلمو

میگف عزیز فاطمه
اسیر درد و آه نشی
الهی آواره باشم
ولی تو بی پناه نشی

اگه یتیم شه دخترم
فدای اشک خواهرت
روی یتیمی رو ولی
کاشکی نبینه دخترت

عطش سراغ من بیاد
آب توی خیمه ات بمونه
کاش سرمن بریده شه
سرت سلامت بمونه

بسته به دروازه میشه
سرم ،فداسر سرت
ولی الهی هیچ زمون
رو نیزه ای نره سرت

خودم نفس بریده شم
نفس تو سینه ت نبُره
بشکنه دندونم ولی
به دندونت چوب نخوره

ستاره ها حالا بگین
حکایت پیراهنو
حکایت غریبی و
نیزه ی مونده تو تنو

ناله ی توی آسمون
مثه صدای فاطمه اس
پیراهنی رو طاق عرش
جلو چشای فاطمه اس

آخه تموم روضه رو
فاطمه دید و گریه کرد
تو گود قتلگاه خودش
رگو بوسید و گریه کرد

جلو خودش حسینشو
دید که به غارت میبرن
از خیمه های دختراش
دارن غنیمت میبرن


#حضرت_مسلم علیه السلام
#سعیده_کرمانی
#محرم_1401
@joreh5

https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w
شهادت حضرت مسلم علیه السلام

🔻گروه ادبی یاقوت سرخ

مسلم دلاور بود
مثل عمویش تیغ می‌چرخاند و صفدر بود
وقتی رجز می‌خواند
از پهلوان‌ها یک سر و گردن فراتر بود
اصل‌ونسب یعنی
او هم برادرزاده، هم داماد حیدر بود
در خطبه‌خواندن هم
با تیغ برّان زبان مثل پیمبر بود
پایان هر بیعت
در شهر کوفه ماجرای پشت‌وخنجر بود

ای بی‌وفا کوفه!
ای کاش از اول نمی‌گفتم بیا کوفه!
ویران شود ای‌کاش
یا که ببلعد مردمان خویش را کوفه
با خانواده نه!
مولای من حتی خودت تنها نیا کوفه
خوش نیست پایانش
وقتی‌که عهدش را شکست از ابتدا کوفه
خیری در اینجا نیست
می‌بارد از دیوار و درهایش بلا کوفه

آواره شد مسلم
در کوفه بین چاره‌ها بی‌چاره شد مسلم
یاد حسین افتاد
وقتی که بند از بند جانش پاره شد مسلم
از نسل پاکان بود
اما اسیر لشکری مِی‌خواره شد مسلم
غربت همین بس که
دل‌خوش به عهد کوفی بدکاره شد مسلم
در آخرین لحظه
مرثیه‌خوان کودک و گهواره شد مسلم

از روی بام افتاد
در پیش چشم پست‌ها، عالی‌مقام افتاد
صدها حکایت داشت
خونی که از لب‌های او در چشم جام افتاد
گفتند باخنده
زن‌های کوفه عاقبت پیک امام افتاد
می‌دید ازآن بالا
آتش به جان چادر اهل خیام افتاد...
می‌دید از‌آن‌جا که
زینب مسیرش با چه‌وضعی سمت شام افتاد


#حضرت_مسلم علیه السلام
#گروه_ادبی_یاقوت_سرخ
#محرم_1401
@joreh5

https://telegram.me/joinchat/Bbx7KUB7D1El6fDlNXP68w