🌞 ڕۆژ باشوەڵات / Rojbaş Welat ️
🗓 ئەمڕۆ چوارشـەمـمـە
☀️19ی خەرمانان 2725ی کوردی
☀️19ی شهریور 1404ی
☀️10ی سپتامبر 2025ی زایینی
━━━━━━━━━━━━
⇜لە خەڵکەوە بۆ خەڵک؛ شارەکەم دیواندەرە
↬ @Divandare
🗓 ئەمڕۆ چوارشـەمـمـە
☀️19ی خەرمانان 2725ی کوردی
☀️19ی شهریور 1404ی
☀️10ی سپتامبر 2025ی زایینی
━━━━━━━━━━━━
⇜لە خەڵکەوە بۆ خەڵک؛ شارەکەم دیواندەرە
↬ @Divandare
🔺درمانی که درد میشود
🔹 مصرف بیرویه مسکن باعث سردردهای مزمن میشود و زمینه را برای بروز انواع بیماریها ازجمله افسردگی فراهم میکند.
━━━━━━━━━━━━
⇜لە خەڵکەوە بۆ خەڵک؛ شارەکەم دیواندەرە
↬ @Divandare ⇜
🔹 مصرف بیرویه مسکن باعث سردردهای مزمن میشود و زمینه را برای بروز انواع بیماریها ازجمله افسردگی فراهم میکند.
━━━━━━━━━━━━
⇜لە خەڵکەوە بۆ خەڵک؛ شارەکەم دیواندەرە
↬ @Divandare ⇜
👏2
📚هر روز یک داستان
داستان شماره ۴۳۵
💎 #درخت_مشکلات
نجار، یک روز کاری دیگر را هم به پایان برد. آخر هفته بود و تصمیم گرفت دوستی را برای صرف شام به خانهاش دعوت کند.
موقعی که نجار و دوستش به خانه رسیدند، قبل از ورود، نجار چند دقیقه در سکوت جلو درختی در باغچه ایستاد و با دو دستش، شاخه های درخت را گرفت.
چهره اش بی درنگ تغییر کرد، خندان وارد خانه شد، همسر و فرزندانش به استقبالش آمدند، برای فرزندانش قصه گفت، و بعد با دوستش به ایوان رفتند تا چای بنوشند. از آن جا میتوانستند درخت را ببینند.
دوستش دیگر نتوانست جلو کنجکاوی اش را بگیرد و دلیل این رفتار نجار را پرسید.
نجار گفت: آه، این درخت مشکلات من است. موقع کار، مشکلات فراوانی پیش می آید، اما این مشکلات، مال من است و ربطی هم به همسر و فرزندانم ندارد. وقتی به خانه میرسم، مشکلاتم را به شاخههای آن درخت میآویزم و سبک به خانه می آیم تا خانوادهام از فشارهای کاری من اذیت نشوند.
━━━━━━━━━━━━
⇜لە خەڵکەوە بۆ خەڵک؛ شارەکەم دیواندەرە
↬ @Divandare ⇜
داستان شماره ۴۳۵
💎 #درخت_مشکلات
نجار، یک روز کاری دیگر را هم به پایان برد. آخر هفته بود و تصمیم گرفت دوستی را برای صرف شام به خانهاش دعوت کند.
موقعی که نجار و دوستش به خانه رسیدند، قبل از ورود، نجار چند دقیقه در سکوت جلو درختی در باغچه ایستاد و با دو دستش، شاخه های درخت را گرفت.
چهره اش بی درنگ تغییر کرد، خندان وارد خانه شد، همسر و فرزندانش به استقبالش آمدند، برای فرزندانش قصه گفت، و بعد با دوستش به ایوان رفتند تا چای بنوشند. از آن جا میتوانستند درخت را ببینند.
دوستش دیگر نتوانست جلو کنجکاوی اش را بگیرد و دلیل این رفتار نجار را پرسید.
نجار گفت: آه، این درخت مشکلات من است. موقع کار، مشکلات فراوانی پیش می آید، اما این مشکلات، مال من است و ربطی هم به همسر و فرزندانم ندارد. وقتی به خانه میرسم، مشکلاتم را به شاخههای آن درخت میآویزم و سبک به خانه می آیم تا خانوادهام از فشارهای کاری من اذیت نشوند.
━━━━━━━━━━━━
⇜لە خەڵکەوە بۆ خەڵک؛ شارەکەم دیواندەرە
↬ @Divandare ⇜
👍11❤4👏1