شیعه۱۲امامی
473 subscribers
1.68K photos
53 videos
214 files
381 links
🔴 به کانال موسسه فرهنگی مذهبی «شیعه ۱۲ امامی» خوش آمدید.
.
⚠️ این کانال با هدف تقویت عقاید اهل تشیع تأسیس شده است لذا عضویت متعبدین دیگر ادیان و مذاهب در این فضا توجیهی ندارد!
.
🆔ɪɴsᴛᴀɢʀᴀᴍ ᴘᴀɢᴇ:
@SHIA_12_IMAM
.
Download Telegram
🌸بسم رب شهدا و الصدیقین🌸

#خاطرات_شهدا

👌🏼یـــــــ❗️ــــک تلنــــــ⚠️ـــــگر

دیدن فیـــ🎥ــلم #مستهجن 🔞🔞

توی اسارت، عراقی ها برا تضعیف روحیه ی ما فیلمای زننده پخش می کردند😣یک ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ

ﻋﺮﺍﻗﯽ ﻫﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯﺵ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺖ ...

ﺑﺮﺍ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﺑﻪ ﺣﯿﺎﻁ ﺍﺭﺩﻭﮔﺎﻩ،
ﻭﺍﺭﺩ ﺣﯿﺎﻁ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ
ﯾﻪ ﭼﺎﻟـــ🕳ــﻪ ﮐﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﮔﺮﺩﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺶ داخل چاله فقط سرش پیدابود،😔

ﺷﺐ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻫﻤﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﺶ ﺑﻮﺩﯾﻢ

ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺷﻬﯿـــــﺪ ﺷﺪﻩ،
ﺧﯿﻠﯽ دنبال بودیم ﻋﻠﺖ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺩﯾﺸﺒﺶ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻧﯿﻢ

ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﺎن ﻋﻠﺘﺶ ﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻮ ﺑﻪ ﺗﻨﻤﻮﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﺷﺪ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﻮﺷـــ🐀ــﻬﺎﯼ ﺻﺤﺮﺍﯾﯽ ﮔﻮﺷﺖ ﺧﻮﺍﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ، ﻣﻮﺷﻬﺎ ﺣﺲ ﺑﻮﯾﺎﺋﯽ ﻗﻮﯼ ﺩﺍﺭﻥ

ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺩﻭﺳﺘﺘﻮﻥ ﺷﺪﻥ ﺑﻬﺶ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﮔﻮشت ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻥ.

ﻋﻠﺖ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﺵ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩﻩ
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ😓

👈اینطوری شهید دادیم و حالا بعضیامون راحت پای کانالهای ماهــ📡ـــواره نشستیم وصحنه های زننده رو تماشا میکنیم و گاهی با خانواده هم همراهی می کنی

⚠️و نمی دانیم یه روز همان شهيد رو می آرن تا توضیح بده به چه قیمتی چشم خود رو از #گناه حفظ کرده وغصه ی دوستان هم اسارتی خود رو داشته و شهادت رو به جون خریده تا خود و دوستانش مبتلا به دیدن صحنه های زننده نشن


@hadis_asmnay
لطفا مطالب را فوروارد کنید😘
#خاطرات_شهدا

🗣يکي از مسئولين کاروان شهدا مي‌گفت:

پيکر شهدا رو واسه تشييع مي‌بردن...🌷

😳نزديک خرم آباد ديدم جلو يکي از تريلي ها شلوغ شده‼️

اومدم جلو ديدم...
🤔يه دختر 14،15 ساله جلو تريلي دراز کشيده، گفتم: چي شده

گفتن: هيچي اين دختره اسم باباشو رو اين تابوت ها ديده گفته تا بابامو نبينم نميذارم رد شيد

بهش گفتم :
🌷صبر کن دو روز ديگه مي‌رسه تهران معراج شهدا، برميگردوننشون...

گفت: نه من حاليم نميشه، من به دنيا نيومده بودم بابام شهيد شده،بايد بابامو ببينم😭

تابوت هارو گذاشتم زمين پرچمو باز کردم يه کفن کوچولو درآوردم🇮🇷

سه چهارتا تيکه استخوان دادم
هي ميماليد به چشماش، هي مي‌گفت بابا،بابا...😭

ديدم اين دختر داره جون ميده گفتم: ديگه بسه عزيزم بذار برسونيم😔

گفت: تورو خدا بذار يه خواهش بکنم؟

👤گفتم: بگو
گفت: حالا که ميخوايد ببريد به من بگيد استخوان دست بابام کدومه؟✋🏻

همه مات و مبهوت مونده بودن که ميخواد چيکار کنه اين دختر
اما...‼️

کاري کرد که زمين و زمانو به لرزه درآورد...

استخوان دست باباشو دادم دستش؛ تا گرفت گذاشت رو سرش و گفت:

🙏"آرزو داشتم يه روز بابام دست بکشه رو سرم"
#شهدا_شرمنده_ایم
#شهدا_گاهی_نگاهی 🙏
#خیلی_محتاجم 😔😔

💙 @hadis_asmany 💙
💕در ثواب بازنشر شریک باشید💕