دبیرستان سلام تجریش
3.79K subscribers
13.5K photos
2.93K videos
403 files
588 links
🟨 ا🟦 ا🟥ا 🟩
كانال رسمي دبیرستان
#سلام_تجریش
#مدرسه_زندگي

☎️ شماره تماس: ٢٢٧٢٠٠١١

🌐 سايت: salamtajrish.ir

🔗🟧 اينستاگرام: www.instagram.com/salam1tajrish

🔗🎬 كانال آپارات: aparat.com/salamtajrish
Download Telegram
Audio
جمعه ها و حکایتی از سعدی
هر جمعه توسط استاد احمد نژاد دبير محترم ادبيات پايه دوازدهم دبيرستان


#درگلستان_سعدي
#سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
@salam1tajrish
چه راه دوریست
از قلب تا دست راست !
اگر چپ دست بودم
شاعرانه تر مینوشتم

#علیرضا_جمشیدی
13 آگوست روز جهانی چپ دست ها
#مناسبتها #سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ما ملت امام حسينيم...
هر شب هيات مجازي دبيرستان سلام تجريش
شب چهارم
سخنراني
توسط: حاج آقا هدايتي - دبير محترم ديني پايه دهم دبيرستان
#درخانه_ميمانيم
#عرض_ارادت
#هيأت_مجازي
#مناسبتها
#سلام_تجریش #مدرسه_زندگي
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ما ملت امام حسينيم...
هر شب هيات مجازي دبيرستان سلام تجريش
مداحي شب چهارم
توسط: آقاي افشار - معاونت فرهنگي دبيرستان
#درخانه_ميمانيم
#عرض_ارادت
#هيأت_مجازي
#مناسبتها
#سلام_تجریش #مدرسه_زندگي
📌هر شنبه بسم الله...
«سخن همچون دارو، کم آن سودمند و بسیار آن کشنده است»
امام علی(ع)__غرر الحکم
#شنبه_ها
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ما ملت امام حسينيم...
هر شب هيات مجازي دبيرستان سلام تجريش
شب پنجم
سخنراني
توسط: حاج آقا هدايتي - دبير محترم ديني پايه دهم دبيرستان
#درخانه_ميمانيم
#عرض_ارادت
#هيأت_مجازي
#مناسبتها
#سلام_تجریش #مدرسه_زندگي
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ما ملت امام حسينيم...
هر شب هيات مجازي دبيرستان سلام تجريش
مداحي شب پنجم
توسط: آقاي افشار - معاونت فرهنگي دبيرستان
#درخانه_ميمانيم
#عرض_ارادت
#هيأت_مجازي
#مناسبتها
#سلام_تجریش #مدرسه_زندگي
سلام عليكم
با احترام به اطلاع مي رساند:
همه كلاسهاي پايگاه تابستاني دبيرستان سلام تجريش طبق برنامه اعلامي قبلي در روزهاي آينده(از روز دوشنبه ٥/٢٥ الي٥/٣٠) برگزار مي شود.
ولي با توجه به دستور ستاد ملی کرونا امكان انجام امور اداري در روزهاي تعطيل شده فراهم نيست.
با تشكر
دفتر دبيرستان سلام تجريش
Forwarded from پایه دهم دوره ٢٠ دبیرستان سلام تجريش
نامه امتحانات داخلی صفر تابستان.pdf
166.8 KB
برنامه امتحانات داخلی صفر (پایانی دوره تابستان )رشته #ریاضی
دهم تجربی.pdf
179.7 KB
🔵#تجربی🚑💉


برنامۀ آزمون‌های پایانی تابستان


#دوره‌بیستم
Forwarded from پايۀ يازدهم سلام تجريش دوره ١٩
یازدهم تجربی.pdf
174.2 KB
🔵#تجربی🚑💉


برنامۀ آزمون‌های پایانی تابستان


#دوره‌نوزدهم
Forwarded from پايۀ يازدهم سلام تجريش دوره ١٩
امتحانات داخلی صفر تابستان.pdf
137.5 KB
#ریاضی👨‍🔧🧑‍🏭

💥برنامه امتحانات داخلی صفر


#یازدهم‌
#دوره۱۹
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ما ملت امام حسينيم...
هر شب هيات مجازي دبيرستان سلام تجريش
شب ششم
سخنراني
توسط: حاج آقا هدايتي - دبير محترم ديني پايه دهم دبيرستان
#درخانه_ميمانيم
#عرض_ارادت
#هيأت_مجازي
#مناسبتها
#سلام_تجریش #مدرسه_زندگي
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ما ملت امام حسينيم...
هر شب هيات مجازي دبيرستان سلام تجريش
مداحي شب ششم
توسط: آقاي افشار - معاونت فرهنگي دبيرستان
#درخانه_ميمانيم
#عرض_ارادت
#هيأت_مجازي
#مناسبتها
#سلام_تجریش #مدرسه_زندگي
معرفي كتاب "آن ٢٣ نفر" به مناسبت سالروز بازگشت آزادگان عزيز به ميهن -كتاب سرگذشت ٢٣اسير نوجوان ايراني است كه ديدارشان با صدام را يكي از ١٠ واقعه مهم جنگ مي دانند #مناسبتها #سلام_تجريش #مدرسه_زندگي
پرده ي چهارم يك ديدار مهم
[نویسنده در این قسمت شرح می‌دهد که از تلویزیون عراق آمدند و از آن‌ها فیلم گرفتند و صدام این فیلم‌ها را دیده است و تصمیم می‌گیرد که برای ظاهرسازی در مجامع جهانی اسرای کم سن و سال را آزاد کند. برای همین بیست و سه نفر از اسرای ایرانی که همگی کم سن و سال بودند جدا می‌شوند تا پس از دیدار با صدام به ایران بازگردانده شوند.]
صبح روز ۱۶ اردیبهشت ماه، ابووقاص [رئیس زندان] آمد توی زندان و حرف‌های مهمی بین او و صالح رد و بدل شد. صالح آمد و مثل همیشه بلند گفت: «آقایون، خیلی سریع لباس بپوشيد و آماده‌ بیرون رفتن باشید.»
ماشین ون سرکوچه به انتظار ایستاده بود. سوار شدیم؛ به سمتی نامعلوم. وارد منطقه‌ای شدیم که با سایر جاهای شهر بغداد تفاوت داشت. کمی که رفتیم ماشین مقابل در دیگری، شبیه دری که از آن گذشته بودیم، توقف کرد. وارد اتاق وسیعی شدیم. وارد ساختمانی شده بودیم شبیه آنچه به اسم «قصر» در کتاب‌ها خوانده بودم. برای ورود از یک گیت امنیتی عبور کردیم. در جایی دیگر بازدید بدنش شدیم و کمربندهایمان را به اجبار در آوردیم و گوشه‌ای گذاشتیم. لحظه‌ای بعد وارد سالن بزرگی شدیم که میز بیضی شکل بزرگی وسط آن دیده می‌شد.
به فاصله‌ چند متری اطراف میز، عده‌ زیادی افراد نظامی ورزیده و هیکلی حلقه زده بودند. خبرنگارها هم با دوربین‌های عکاسی و فیلم‌برداری گوشه‌ای ایستاده بودند. ابووقاص به سرعت خودش را رساند به صالح و چیزی به او گفت. صالح، متعجب، از جا بلند شد و به ما گفت: «می‌گه آقای سید رئیس الان میان. همه بلند بشید!»
از پشت سر صدای پاکوبیدن نظامیان بلند شد و عکاس‌ها به سمت صداها هجوم بردند. از فاصله‌ دور دیدیم مردی با لباس نظامی دست دخترکی سفیدپوش را گرفته و دارد به سمت ما می‌آید.
دنيا انگار روی سرمان خراب شد. ما در قصر صدام بودیم؛ مردی که شهرهایمان را موشک‌باران و به خاک کشورمان تجاوز کرده بود. او چشم در چشم ما در فاصله‌ چندمتری داشت لبخند می‌زد و ما هیچ‌کاری جز اینکه مثل همیشه گره در ابروان بیندازیم، که یعنی ما از حضور در کاخ رئیس جمهور عراق شادمان نیستیم.
صدام نشست روی صندلی. دختر کوچکش هم کنارش نشست. در حالی که هنوز لبخند می‌زد، با گفتن «اهلاً و سهلاً» صحبت‌هایش را شروع کرد.
اول از شروع جنگ میان دو کشور ایران و عراق اظهار تاسف کرد و بعد ژست صلح طلبی گرفت و گفت: «امروز ما خواستار صلح هستیم و گروه‌هایی از سازمان ملل هم دارند تلاش می‌کنند. اما رژیم ایران حاضر نیست تن به صلح بدهد!»
او سپس رو به ما گفت: «همه‌ بچه‌های دنیا بچه‌های ما هستند. رژیم ایران نباید شما را در این سن و سال به جبهه می‌فرستاد که کشته بشوید. جای شما در میدان جنگ نیست. شما الان باید در مدرسه باشید و درستان را بخوانید.»
[در اینجا صدام ابتدا می‌گوید که قصد دارد این بیست و سه نفر را به ایران بازگرداند و بعد از آن هم با یک یک آن‌ها در مورد اینکه اهل کدام شهر ایران هستند و شغل پدرشان چیست، صحبت می‌کند. بعد از آن دختر کوچک صدام به همه آن جمع نفری یک شاخه گل می‌دهد و با درخواست صدام قرار می‌شود که آن بیست و سه نفر برای گرفتن عکس یادگاری با صدام در کنار او جمع شوند!]
عکس گرفتن با صدام حسین بیش از حد برایمان سخت و نفرت‌آور بود. اما ما اسیر بودیم و چاره‌ای جز انجام دادن فرمان نداشتیم. با اکراه جمع شدیم پشت صندلی صدام. حال بدی داشتم. نمی‌خواستم در عکس دیده بشوم. سرم را پایین گرفتم.
همه چیز برای گرفتن یک عکس یادگاری مهیا بود. اما این عکس چیزی کم داشت؛ لبخندی که روی لب‌های ما باشد و فضای عکس را کاملا عاطفی کند. صدام زیرکانه، برای عوض کردن چهره‌ درهم رفته‌ ما دست به کار شد. از ما پرسید: «کدام یک از شما می‌تواند یک جوک تعریف کند؟» هیچکس پاسخی نداد. صدام گفت: «پس هلا برای شما یک جوک می‌گوید.» اما هلا لحظه‌ای کوتاه سرش را از روی کاغذ نقاشی‌اش برداشت و کودکانه گفت: «نُچ»
نقشه صدام برای خنداندن ما نگرفت. اما لحن کودکانه‌ هلا جوری بود که ما خنده‌مان گرفت و عکاس‌ها از لبخند ناخواسته‌ دو سه نفر از بچه‌های ما به موقع استفاده کردند.
جلسه تمام شد. صدام رفت و ما به زندان بغداد برگشتیم.
#معرفي_كتاب #سلام_تجريش #مدرسه_زندگي
نوجوانان اسير ايران در ديدار با صدام
به نوشته ي زير عكس دقت كنيد "اطفال العالم اطفالنا!!"
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ما ملت امام حسينيم...
هر شب هيات مجازي دبيرستان سلام تجريش
شب هفتم
سخنراني
توسط: حاج آقا هدايتي - دبير محترم ديني پايه دهم دبيرستان
#درخانه_ميمانيم
#عرض_ارادت
#هيأت_مجازي
#مناسبتها
#سلام_تجریش #مدرسه_زندگي
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ما ملت امام حسينيم...
هر شب هيات مجازي دبيرستان سلام تجريش
مداحي شب هفتم
توسط: آقاي افشار - معاونت فرهنگي دبيرستان
#درخانه_ميمانيم
#عرض_ارادت
#هيأت_مجازي
#مناسبتها
#سلام_تجریش #مدرسه_زندگي
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بني آدم گر از يك جوهرند
ما را يكي تر باشد آن گوهر...
شعري زيبا از شاعر افغانستاني در حضور هوشنگ ابتهاج
#سلام_تجریش #مدرسه_زندگی