نام بعضی نفرات رزق روحم شده است
وقت هر دلتنگی
سویشان دارم دست
جرأتم میبخشد
روشنم میدارد...
#نیما_یوشیج
دومين شب از شب هاي قدر...
بِكَ با الله...
التماس دعا
#مناسبتها
#سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
وقت هر دلتنگی
سویشان دارم دست
جرأتم میبخشد
روشنم میدارد...
#نیما_یوشیج
دومين شب از شب هاي قدر...
بِكَ با الله...
التماس دعا
#مناسبتها
#سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
یاد بعضي نفرات
روشنَم مي دارد
قوّتم مي بخشد
ره مي اندازد
و اجاقِ كهنِ سردِ سَرايم
گرم مي آيد از گرميِ عالي دَمِشان.
٢١ آبان، زادروز #نیما_یوشیج
#ادبستان #سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
روشنَم مي دارد
قوّتم مي بخشد
ره مي اندازد
و اجاقِ كهنِ سردِ سَرايم
گرم مي آيد از گرميِ عالي دَمِشان.
٢١ آبان، زادروز #نیما_یوشیج
#ادبستان #سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
خشک آمد کشتگاه من
در جوار کشت همسایه.
گرچه میگویند: "میگریند روی ساحل نزدیک
سوگواران در میان سوگواران. "
قاصد روزان ابری، داروگ! کی میرسد باران؟
بر بساطی که بساطی نیست
در درون کومهی تاریک من که ذرهای با آن نشاطی نیست
و جدار دندههای نی به دیوار اتاقم دارد از خشکیش میترکد
-چون دل یاران که در هجران یاران-
قاصد روزان ابری، داروگ! کی میرسد باران؟
#نیما_یوشیج
💥به اميد بارش باران و رخت بربستن آلودگي هوا از شهرهاي كشورمان و البته تهران…
#ادبستان
#سلام_تجريش #مدرسه_زندگي
در جوار کشت همسایه.
گرچه میگویند: "میگریند روی ساحل نزدیک
سوگواران در میان سوگواران. "
قاصد روزان ابری، داروگ! کی میرسد باران؟
بر بساطی که بساطی نیست
در درون کومهی تاریک من که ذرهای با آن نشاطی نیست
و جدار دندههای نی به دیوار اتاقم دارد از خشکیش میترکد
-چون دل یاران که در هجران یاران-
قاصد روزان ابری، داروگ! کی میرسد باران؟
#نیما_یوشیج
💥به اميد بارش باران و رخت بربستن آلودگي هوا از شهرهاي كشورمان و البته تهران…
#ادبستان
#سلام_تجريش #مدرسه_زندگي
😍5👍1
Chashm Be Rah
Shahram Nazeri
تو را من چشم در راهم
شباهنگام
که میگیرند در شاخ تلاجن،
سایهها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم،
تو را من چشم در راهم
شباهنگام...
در آن دم
که بر جا درّهها چون مرده ماران
خفتگاناند
در آن نوبت
که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی، دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمیکاهم
تو را من چشم در راهم...
سالروز تولد #نیما_یوشیج ( علي اسفندياري- پدر شعر نو فارسي)
#سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
شباهنگام
که میگیرند در شاخ تلاجن،
سایهها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم،
تو را من چشم در راهم
شباهنگام...
در آن دم
که بر جا درّهها چون مرده ماران
خفتگاناند
در آن نوبت
که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی، دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمیکاهم
تو را من چشم در راهم...
سالروز تولد #نیما_یوشیج ( علي اسفندياري- پدر شعر نو فارسي)
#سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
❤10