دبیرستان سلام تجریش
3.78K subscribers
12.6K photos
2.79K videos
388 files
562 links
🟨 ا🟦 ا🟥ا 🟩
كانال رسمي دبیرستان
#سلام_تجریش
#مدرسه_زندگي

☎️ شماره تماس: ٢٢٧٢٠٠١١

🌐 سايت: salamtajrish.ir

🔗🟧 اينستاگرام: www.instagram.com/salam1tajrish

🔗🎬 كانال آپارات: aparat.com/salamtajrish
Download Telegram
سلام دخترباران!سلام خواهر ماه
بهشت رابه همین سادگی تصرف کن


#حمیدرضا_برقعی
میلادحضرت معصومه (س) و روز دختر مبارک باد
#مناسبتها #سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
ما در کنار دختر موسی نشسته‌ایم
عمریست محو او به تماشا نشسته‌ایم
اینجا کویر داغ و نمک زار شور نیست
ما روبروی پهنه‌ی دریا نشسته‌ایم

#حمیدرضا_برقعی
١ ذى القعده، ولادت حضرت معصومه(س) و روز دختر مباركباد
#مناسبتها #روز_دختر #سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
می رسد قصه به آنجا که جهان زیبا شد
با جهاز شتران کوه احد برپا شد

و از آن آینه با آینه بالا می رفت
دست در دست خودش یک تنه بالا می رفت

تا که از غار حرا بعثت دیگر آرد
پیش چشم همه از دامنه بالا می رفت

تا شهادت بدهد عشق ولی الله است
پله در پله از آن ماذنه بالا می رفت

پیش چشم همه دست پسر بنت اسد
بین دست پسر آمنه بالا می رفت

گفت: اینبار به پایان سفر می گویم
" بارها گفته ام و بار دگر می گویم"

راز خلقت همه پنهان شده در عین علی است
کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی است

گفت ساقیِ من این مرد و سبویم دستش
بگذارید که یک شمه بگویم؛دستش-

هر چه در عالم بالاست تصرف کرده
شب معراج به من سیب تعارف کرده

گفتنی ها همگی گفته شد آنجا اما
واژه در واژه شنیدند صدارا اما...

سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد
آنکه فهمید و خودش را به نفهمیدن زد

#حمیدرضا_برقعی
#مناسبتها #غدير #سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
می رسد قصه به آنجا که جهان زیبا شد
با جهاز شتران کوه احد برپا شد

و از آن آینه با آینه بالا می رفت
دست در دست خودش یک تنه بالا می رفت

تا که از غار حرا بعثت دیگر آرد
پیش چشم همه از دامنه بالا می رفت

تا شهادت بدهد عشق ولی الله است
پله در پله از آن ماذنه بالا می رفت

پیش چشم همه دست پسر بنت اسد
بین دست پسر آمنه بالا می رفت

گفت: اینبار به پایان سفر می گویم
" بارها گفته ام و بار دگر می گویم"

راز خلقت همه پنهان شده در عین علی است
کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی است

گفت ساقیِ من این مرد و سبویم دستش
بگذارید که یک شمه بگویم؛دستش-

هر چه در عالم بالاست تصرف کرده
شب معراج به من سیب تعارف کرده

گفتنی ها همگی گفته شد آنجا اما
واژه در واژه شنیدند صدارا اما...

سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد
آنکه فهمید و خودش را به نفهمیدن زد

#حمیدرضا_برقعی
#مناسبتها #غدير #سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
می رسد قصه به آنجا که جهان زیبا شد
با جهاز شتران کوه احد برپا شد

و از آن آینه با آینه بالا می رفت
دست در دست خودش یک تنه بالا می رفت

تا که از غار حرا بعثت دیگر آرد
پیش چشم همه از دامنه بالا می رفت

تا شهادت بدهد عشق ولی الله است
پله در پله از آن ماذنه بالا می رفت

پیش چشم همه دست پسر بنت اسد
بین دست پسر آمنه بالا می رفت

گفت: اینبار به پایان سفر می گویم
" بارها گفته ام و بار دگر می گویم"

راز خلقت همه پنهان شده در عین علی است
کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی است

گفت ساقیِ من این مرد و سبویم دستش
بگذارید که یک شمه بگویم؛دستش-

هر چه در عالم بالاست تصرف کرده
شب معراج به من سیب تعارف کرده

گفتنی ها همگی گفته شد آنجا اما
واژه در واژه شنیدند صدارا اما...

سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد
آنکه فهمید و خودش را به نفهمیدن زد

#حمیدرضا_برقعی
#مناسبتها #غدير #سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
می رسد قصه به آنجا که جهان زیبا شد
با جهاز شتران کوه احد برپا شد

و از آن آینه با آینه بالا می رفت
دست در دست خودش یک تنه بالا می رفت

تا که از غار حرا بعثت دیگر آرد
پیش چشم همه از دامنه بالا می رفت

تا شهادت بدهد عشق ولی الله است
پله در پله از آن ماذنه بالا می رفت

پیش چشم همه دست پسر بنت اسد
بین دست پسر آمنه بالا می رفت

گفت: اینبار به پایان سفر می گویم
" بارها گفته ام و بار دگر می گویم"

راز خلقت همه پنهان شده در عین علی است
کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی است

گفت ساقیِ من این مرد و سبویم دستش
بگذارید که یک شمه بگویم؛دستش-

هر چه در عالم بالاست تصرف کرده
شب معراج به من سیب تعارف کرده

گفتنی ها همگی گفته شد آنجا اما
واژه در واژه شنیدند صدارا اما...

سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد
آنکه فهمید و خودش را به نفهمیدن زد

#حمیدرضا_برقعی
#مناسبتها #غدير #سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
7👍3
می رسد قصه به آنجا که جهان زیبا شد
با جهاز شتران کوه احد برپا شد

و از آن آینه با آینه بالا می رفت
دست در دست خودش یک تنه بالا می رفت

تا که از غار حرا بعثت دیگر آرد
پیش چشم همه از دامنه بالا می رفت

تا شهادت بدهد عشق ولی الله است
پله در پله از آن ماذنه بالا می رفت

پیش چشم همه دست پسر بنت اسد
بین دست پسر آمنه بالا می رفت

گفت: اینبار به پایان سفر می گویم
" بارها گفته ام و بار دگر می گویم"

راز خلقت همه پنهان شده در عین علی است
کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی است

گفت ساقیِ من این مرد و سبویم دستش
بگذارید که یک شمه بگویم؛دستش-

هر چه در عالم بالاست تصرف کرده
شب معراج به من سیب تعارف کرده

گفتنی ها همگی گفته شد آنجا اما
واژه در واژه شنیدند صدارا اما...

سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد
آنکه فهمید و خودش را به نفهمیدن زد

#حمیدرضا_برقعی
#مناسبتها #غدير #سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
9👍1