ادامه پر قدرت كلاسهاي پژوهشي دبيرستان
امروز ٧/٢١
برنامهنویسي، کمیکار، ایده و اختراع، بازيسازي، سازه ماکاروني، هوافضا
#پژوهش
#سلام_تجريش #مدرسه_زندگي
امروز ٧/٢١
برنامهنویسي، کمیکار، ایده و اختراع، بازيسازي، سازه ماکاروني، هوافضا
#پژوهش
#سلام_تجريش #مدرسه_زندگي
👍10👎8
Forwarded from دبیرستان سلام تجریش
حضرت مولانا هرگاه موذن به آوای بلند
"اشهد ان محمدا رسول الله"
می رسید از جای برمی خاست ومی فرمود:
"نامت بماند تا ابد
ای جان ما روشن زتو"
میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام صادق (ع) مبارک باد.
#مناسبتها #سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
"اشهد ان محمدا رسول الله"
می رسید از جای برمی خاست ومی فرمود:
"نامت بماند تا ابد
ای جان ما روشن زتو"
میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام صادق (ع) مبارک باد.
#مناسبتها #سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
👎12👍8
Audio
🎙🎙نمایش رادیویی📻📻
🌹پیامبر مهر 🌹
کاری از دانش آموزان دبیرستان سلام تجریش
🎤 امیرعلی عبدالهی پایه یازدهم
🎤 پارسا قباد پایه یازدهم
🎤 ارشیا شکوری پایه دهم
🎬 به همراه کار صدابرداری و افکت و تدوین .
#دبیرستان_سلام_تجریش #مدرسه_زندگی #ولادت_پیامبر_مهر
🌹پیامبر مهر 🌹
کاری از دانش آموزان دبیرستان سلام تجریش
🎤 امیرعلی عبدالهی پایه یازدهم
🎤 پارسا قباد پایه یازدهم
🎤 ارشیا شکوری پایه دهم
🎬 به همراه کار صدابرداری و افکت و تدوین .
#دبیرستان_سلام_تجریش #مدرسه_زندگی #ولادت_پیامبر_مهر
👎9👍7
Forwarded from دبیرستان سلام تجریش
✨آن مرد، آسان بود✨
برگرفته از دلنوشته نفیسه مرشدزاده.
روایت ها می گویند پیامبر (ص) مرد آسانی بود. نرم و روان. نمازش از همه نمازها سبک تر و خطبه اش از همه خطبه ها کوتاه تر بود. کارهای خوب که می کرد، حظ می کرد. دقیقاً همان حلقه ای که ما گم کرده بودیم؛ لذت اخلاق.
مرد عربی چیزی آورد و گفت: «این، هدیه شما» و کمی که گذشت، گفت: «حالا پول هدیه ام را بدهید»! پیامبر صلی الله علیه وآله خندید. از ته دل. روزهای بعد، هر وقت غمگین می شد، می گفت: «آن اعرابی چه شد؟ کاش دوباره می آمد».
روایت ها می گویند اهل مزاح بود. اگر یکی از اصحاب، گرفته بود، شوخی می کرد تا او را به خنده وا دارد. همان روایت ها هم می گویند کلماتی که بر او نازل می شدند آن قدر سنگین بودند که در روزهای سرد، اگر وحی می آمد، صورتش غرق عرق می شد.
کتاب های معتبر، همه این را گفته اند که وقتی خوشحال بود یا وقتی از چیزی خوشش می آمد، صورتش می درخشید. بعضی راوی ها گفته اند مثل آیینه؛ بعضی هم گفته اند مثل قرص ماه. اگر هم از چیزی غمگین بود، چشم ها و صورتش گرفته می شد؛ تار می شد. ما فقط بچه ها و آدم های ساده دل را سراغ داریم که موقع شادی، صورتشان برق بزند. از خوشی چشم هایشان بدرخشد. اصلاً باورمان نمی شود، جسم هیچ متفکری این قدر شفاف باشد.
مردم حرف در آورده بودند که این مرد، ساده لوح است. این را خود قرآن می گوید. بس که قاطی مردم می شد و رویش نمی شد حتی وقتی کار دارد، بهشان بگوید پا شوند و بروند. می گویند با هر کس دست می داد، دست خود را نمی کشید تا طرف دست خود را بکشد. با هر کس می نشست، آن قدر صبر می کرد تا خود او برخیزد و آن قدر حرفش را گوش می کرد تا خود او حرفش را قطع کند. اصحابش گفته اند وقتی از چیزی به خنده می افتادیم، با ما می خندید؛ وقتی تعجب می کردیم، با ما تعجب می کرد. از آخرت حرف می زدیم، با ما درباره همان حرف می زد. از دنیا می گفتیم، با ما از همان می گفت. از خوردنی ها و آشامیدنی ها هم که حرف می زدیم، او هم از همان حرف می زد.
روایت ها می گویند وقتی از او کاری می خواستند، اگر موافق بود، می گفت آری و زود انجام می داد و اگر نمی خواست انجام بدهد، فقط سکوت می کرد و هیچ وقت نمی گفت: «نه».
روایت های به کار رفته در متن یادداشت، همه از کتاب سنن النبی نوشته علامه طباطبایی برداشته شده اند. اگر گیرتان آمد، نگاهی به این کتاب بیندازید. روح عجیبی تویش هست….
ميلاد پيامبر مبارك...
#سلام_تجریش #مدرسه_زندگي
برگرفته از دلنوشته نفیسه مرشدزاده.
روایت ها می گویند پیامبر (ص) مرد آسانی بود. نرم و روان. نمازش از همه نمازها سبک تر و خطبه اش از همه خطبه ها کوتاه تر بود. کارهای خوب که می کرد، حظ می کرد. دقیقاً همان حلقه ای که ما گم کرده بودیم؛ لذت اخلاق.
مرد عربی چیزی آورد و گفت: «این، هدیه شما» و کمی که گذشت، گفت: «حالا پول هدیه ام را بدهید»! پیامبر صلی الله علیه وآله خندید. از ته دل. روزهای بعد، هر وقت غمگین می شد، می گفت: «آن اعرابی چه شد؟ کاش دوباره می آمد».
روایت ها می گویند اهل مزاح بود. اگر یکی از اصحاب، گرفته بود، شوخی می کرد تا او را به خنده وا دارد. همان روایت ها هم می گویند کلماتی که بر او نازل می شدند آن قدر سنگین بودند که در روزهای سرد، اگر وحی می آمد، صورتش غرق عرق می شد.
کتاب های معتبر، همه این را گفته اند که وقتی خوشحال بود یا وقتی از چیزی خوشش می آمد، صورتش می درخشید. بعضی راوی ها گفته اند مثل آیینه؛ بعضی هم گفته اند مثل قرص ماه. اگر هم از چیزی غمگین بود، چشم ها و صورتش گرفته می شد؛ تار می شد. ما فقط بچه ها و آدم های ساده دل را سراغ داریم که موقع شادی، صورتشان برق بزند. از خوشی چشم هایشان بدرخشد. اصلاً باورمان نمی شود، جسم هیچ متفکری این قدر شفاف باشد.
مردم حرف در آورده بودند که این مرد، ساده لوح است. این را خود قرآن می گوید. بس که قاطی مردم می شد و رویش نمی شد حتی وقتی کار دارد، بهشان بگوید پا شوند و بروند. می گویند با هر کس دست می داد، دست خود را نمی کشید تا طرف دست خود را بکشد. با هر کس می نشست، آن قدر صبر می کرد تا خود او برخیزد و آن قدر حرفش را گوش می کرد تا خود او حرفش را قطع کند. اصحابش گفته اند وقتی از چیزی به خنده می افتادیم، با ما می خندید؛ وقتی تعجب می کردیم، با ما تعجب می کرد. از آخرت حرف می زدیم، با ما درباره همان حرف می زد. از دنیا می گفتیم، با ما از همان می گفت. از خوردنی ها و آشامیدنی ها هم که حرف می زدیم، او هم از همان حرف می زد.
روایت ها می گویند وقتی از او کاری می خواستند، اگر موافق بود، می گفت آری و زود انجام می داد و اگر نمی خواست انجام بدهد، فقط سکوت می کرد و هیچ وقت نمی گفت: «نه».
روایت های به کار رفته در متن یادداشت، همه از کتاب سنن النبی نوشته علامه طباطبایی برداشته شده اند. اگر گیرتان آمد، نگاهی به این کتاب بیندازید. روح عجیبی تویش هست….
ميلاد پيامبر مبارك...
#سلام_تجریش #مدرسه_زندگي
👎8👍3
ادامه پر قدرت كلاسهاي پژوهشي دبيرستان
امروز ٧/٢١
برنامهنویسي، کمیکار، ایده و اختراع، بازيسازي، سازه ماکاروني، هوافضا
#پژوهش
#سلام_تجريش #مدرسه_زندگي
امروز ٧/٢١
برنامهنویسي، کمیکار، ایده و اختراع، بازيسازي، سازه ماکاروني، هوافضا
#پژوهش
#سلام_تجريش #مدرسه_زندگي
👍10👎5
برگزاري آزمون جامع ٥ مدارس برتر
پايه دوازدهم دوره ١٩
امروز جمعه ٧/٢٢
#كنكور٤٠٢
#درمسيرموفقيت
#ماپرتلاشيم
#سلام_تجريش #مدرسه_زندگي
پايه دوازدهم دوره ١٩
امروز جمعه ٧/٢٢
#كنكور٤٠٢
#درمسيرموفقيت
#ماپرتلاشيم
#سلام_تجريش #مدرسه_زندگي
👎8👍5