۳ آبان سالگرد درگذشت "فریدون مشیری" روحش شاد و یادش گرامي
آسمان فرصت
پروازِ بلند است ولی
قصه این است
چه اندازه کبوتر باشی
#فریدون_مشیری
#ادبستان #سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
آسمان فرصت
پروازِ بلند است ولی
قصه این است
چه اندازه کبوتر باشی
#فریدون_مشیری
#ادبستان #سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
يك شعر زيبا تقديم به همه عزيزان
حتما با دقت بخوانيد
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
دل من دیر زمانی است که میپندارد؛
« #دوستی » نیز گُلی است؛
مثل نیلوفر و ناز،
ساقهٔ تُردِ ظریفی دارد.
بیگمان سنگدل است آنکه روا میدارد
جان این ساقه نازک را
ـ دانسته ـ
بیازارد!
در زمینی که ضمیر من و توست،
از نخستین #دیدار،
هر سخن، هر رفتار،
دانههاییست که میافشانیم.
برگ و باری است که میرویانیم
آب و خورشید و نسیمش «#مهر» است
گر بدان گونه که بایست به بار آید،
زندگی را به دلانگیزترین چهره بیاراید.
آنچنان با تو در آمیزد این روحِ لطیف،
که تمنای وجودت همه او باشد و بس.
بینیازت سازد، از همه چیز و همه کس.
#زندگی، گرمی دلهای به هم پیوستهست
تا در آن #دوست نباشد همه درها بستهست.
در ضمیرت اگر این گُل ندمیده است هنوز ،
عطر جانپرور #عشق
گر به صحرای نهادت نوزیده است هنوز
دانهها را باید از نو کاشت.
آب و خورشید و نسیمش را از مایهٔ جان
خرج میباید کرد.
رنج میباید برد.
دوست میباید داشت!
با نگاهی که در آن #شوق برآرد فریاد
با #سلامی که در آن نور ببارد لبخند
دست یکدیگر را
بفشاریم به مهر
جام دلهامان را
مالامال از #یاری، #غمخواری
بسپاریم به هم
بسراییم به آواز بلند:
ـ #شادی_روی_تو!
ای دیده به دیدار تو شاد
باغِ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست
#تازه،
#عطر_افشان
#گلباران باد.
#فریدون_مشیری #ادبستان
#سلام_تجريش #مدرسه_زندگي
حتما با دقت بخوانيد
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
دل من دیر زمانی است که میپندارد؛
« #دوستی » نیز گُلی است؛
مثل نیلوفر و ناز،
ساقهٔ تُردِ ظریفی دارد.
بیگمان سنگدل است آنکه روا میدارد
جان این ساقه نازک را
ـ دانسته ـ
بیازارد!
در زمینی که ضمیر من و توست،
از نخستین #دیدار،
هر سخن، هر رفتار،
دانههاییست که میافشانیم.
برگ و باری است که میرویانیم
آب و خورشید و نسیمش «#مهر» است
گر بدان گونه که بایست به بار آید،
زندگی را به دلانگیزترین چهره بیاراید.
آنچنان با تو در آمیزد این روحِ لطیف،
که تمنای وجودت همه او باشد و بس.
بینیازت سازد، از همه چیز و همه کس.
#زندگی، گرمی دلهای به هم پیوستهست
تا در آن #دوست نباشد همه درها بستهست.
در ضمیرت اگر این گُل ندمیده است هنوز ،
عطر جانپرور #عشق
گر به صحرای نهادت نوزیده است هنوز
دانهها را باید از نو کاشت.
آب و خورشید و نسیمش را از مایهٔ جان
خرج میباید کرد.
رنج میباید برد.
دوست میباید داشت!
با نگاهی که در آن #شوق برآرد فریاد
با #سلامی که در آن نور ببارد لبخند
دست یکدیگر را
بفشاریم به مهر
جام دلهامان را
مالامال از #یاری، #غمخواری
بسپاریم به هم
بسراییم به آواز بلند:
ـ #شادی_روی_تو!
ای دیده به دیدار تو شاد
باغِ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست
#تازه،
#عطر_افشان
#گلباران باد.
#فریدون_مشیری #ادبستان
#سلام_تجريش #مدرسه_زندگي
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخههای شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمهها و دشتها
خوش به حال دانهها و سبزهها
خوش به حال غنچههای نیمهباز
خوش به حال دختر میخک که میخندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دل من گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمیپوشی به کام
باده رنگین نمیبینی به جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که میباید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
#فریدون_مشیری
#ادبستان
#سلام_تجريش #مدرسه_زندگي
شاخههای شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمهها و دشتها
خوش به حال دانهها و سبزهها
خوش به حال غنچههای نیمهباز
خوش به حال دختر میخک که میخندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دل من گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمیپوشی به کام
باده رنگین نمیبینی به جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که میباید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
#فریدون_مشیری
#ادبستان
#سلام_تجريش #مدرسه_زندگي
سحر دیدم درخت ارغوانی
کشیده سر به بام خسته جانی
به گوش ارغوان آهسته گفتم :
بهارت خوش که فکر دیگرانی
#فریدون_مشیری
لابهلای این خبرهای بد، دیدن مرام و معرفت هموطن های شیرازی یهکم حالمون رو بهتر كرد !
مهرباني هست...
#مهرباني #سیل
#سلام_تجريش #مدرسه_زندگي
کشیده سر به بام خسته جانی
به گوش ارغوان آهسته گفتم :
بهارت خوش که فکر دیگرانی
#فریدون_مشیری
لابهلای این خبرهای بد، دیدن مرام و معرفت هموطن های شیرازی یهکم حالمون رو بهتر كرد !
مهرباني هست...
#مهرباني #سیل
#سلام_تجريش #مدرسه_زندگي
يك شعر زيبا به مناسبت اول شهريور زادروز بوعلي سينا
🌸🌸🌸
ـ"حجّتالحق، شرفالمُلک، امام الحُکما"...
هرچه خواهند، بخوانند و بنامند تو را
تو، همان نادره دانای جهان
بوعلی سینایی،
گوهری «در صدف کون و مکان» یکتایی.
تو همانی که در آغاز جوانی، یک روز
بس که آموخته بودی، گفتی:
-«علم کو؟
اینک مَرد!»
شوقِ دانستن در جانِ تو غوغا میکرد!
علم در پیش ِ تو، زانو میزد!
سر فرو میآورد
تا رسیدی به سراپردهی موسیقی،
زان لطف و شکوه؛
سخت حیرت کردی،
سر فرود آوردی!
این هنر، این گوهر
این دلاویزارین حاصل احساس بشر
این گشایندهی درها به جهانهای دگر،
این فروزندهی شوق،
این فزایندهی شور،
این گرانمایهترین قوتِ روان،
قوّت جان،
این رهاننده ز تاریکی خاک،
این برآرنده به اوجِ افلاک،
با تو، ای مرد، چه کرد؟
که به یاران گفتی:
- «اینک عِلم!
مرد میخواهد، مرد!»
ـ در اتاقی دلگیر،
پای شمعی لرزان
جان مشتاق تو در بوتهی دانش چه کشید
تا در آن، این همه خورشید دَمید:
ـ همه درد شناسانِ کُهن،
در پیِ چارهی بیماری تن،
سرگردان!
تو رسیدی از راه،
راه بردی به گرفتاری جان!
رفتی اندر پی درمانِ روان
تو نشان هیجانها،
تو زبان ضربانها را میدانستی!
چارهی هر نتوانستن را،
میتوانستی!
ـ تو بدان پایه رسیدی که نماند
بر تو از قعرِ زمین
تا فراسوی زُحَل
نکتهای لاینحل
ـ تو در اندیشه که با تیشهی دانش،
ـ شاید ـ
بکنی ریشهی مرگ،
بشکنی دست اجل
خیلِ کوتهنظران
تیشهی تکفیر به دست
تا تو را بلکه توانند شکست
چه کشیدی،
چه کشیدی تو از آن مردمِ نابخرَدِ بد!
میتوانستی کاش
تیشه بر ریشهی نادانی زد!
ـ ای خوش آنان که به تاریکی دوران حیات،
جان همواره فروزانِ تو را یافتهاند،
هم «اشارات» تو را راهگشا یافتهاند!
هم ز «قانون» تو همواره «شفا» یافتهاند!
ـ تو طبیب همه علّتهایی
تو همان نادره دانای جهان
بوعلی سینایی!
#فریدون_مشیری
روز بزرگداشت ابوعلى سينا، روز پزشك، گرامى باد
#مناسبتها #سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
🌸🌸🌸
ـ"حجّتالحق، شرفالمُلک، امام الحُکما"...
هرچه خواهند، بخوانند و بنامند تو را
تو، همان نادره دانای جهان
بوعلی سینایی،
گوهری «در صدف کون و مکان» یکتایی.
تو همانی که در آغاز جوانی، یک روز
بس که آموخته بودی، گفتی:
-«علم کو؟
اینک مَرد!»
شوقِ دانستن در جانِ تو غوغا میکرد!
علم در پیش ِ تو، زانو میزد!
سر فرو میآورد
تا رسیدی به سراپردهی موسیقی،
زان لطف و شکوه؛
سخت حیرت کردی،
سر فرود آوردی!
این هنر، این گوهر
این دلاویزارین حاصل احساس بشر
این گشایندهی درها به جهانهای دگر،
این فروزندهی شوق،
این فزایندهی شور،
این گرانمایهترین قوتِ روان،
قوّت جان،
این رهاننده ز تاریکی خاک،
این برآرنده به اوجِ افلاک،
با تو، ای مرد، چه کرد؟
که به یاران گفتی:
- «اینک عِلم!
مرد میخواهد، مرد!»
ـ در اتاقی دلگیر،
پای شمعی لرزان
جان مشتاق تو در بوتهی دانش چه کشید
تا در آن، این همه خورشید دَمید:
ـ همه درد شناسانِ کُهن،
در پیِ چارهی بیماری تن،
سرگردان!
تو رسیدی از راه،
راه بردی به گرفتاری جان!
رفتی اندر پی درمانِ روان
تو نشان هیجانها،
تو زبان ضربانها را میدانستی!
چارهی هر نتوانستن را،
میتوانستی!
ـ تو بدان پایه رسیدی که نماند
بر تو از قعرِ زمین
تا فراسوی زُحَل
نکتهای لاینحل
ـ تو در اندیشه که با تیشهی دانش،
ـ شاید ـ
بکنی ریشهی مرگ،
بشکنی دست اجل
خیلِ کوتهنظران
تیشهی تکفیر به دست
تا تو را بلکه توانند شکست
چه کشیدی،
چه کشیدی تو از آن مردمِ نابخرَدِ بد!
میتوانستی کاش
تیشه بر ریشهی نادانی زد!
ـ ای خوش آنان که به تاریکی دوران حیات،
جان همواره فروزانِ تو را یافتهاند،
هم «اشارات» تو را راهگشا یافتهاند!
هم ز «قانون» تو همواره «شفا» یافتهاند!
ـ تو طبیب همه علّتهایی
تو همان نادره دانای جهان
بوعلی سینایی!
#فریدون_مشیری
روز بزرگداشت ابوعلى سينا، روز پزشك، گرامى باد
#مناسبتها #سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
"دوستت دارم" را
من دلاویزترین شعر جهان یافتهام
این گل سرخ من است
دامنی پُر کن از این گل که دهی هدیه به خلق
که بری خانه دشمن
که فشانی بر دوست
راز خوشبختی هرکس به پراکندن اوست
در دل مردم عالم – به خدا –
نور خواهد پاشید
روح خواهد بخشید
تو هم ای خوب من، این نکته به تکرار بگو
این دلاویزترین شعر جهان را همهوقت
نه به یکبار و به ده بار، که صد بار بگو
"دوستم داری" را از من بسیار بپرس
"دوستت دارم" را با من بسیار بگو
#فریدون_مشیری
#ادبستان #سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
من دلاویزترین شعر جهان یافتهام
این گل سرخ من است
دامنی پُر کن از این گل که دهی هدیه به خلق
که بری خانه دشمن
که فشانی بر دوست
راز خوشبختی هرکس به پراکندن اوست
در دل مردم عالم – به خدا –
نور خواهد پاشید
روح خواهد بخشید
تو هم ای خوب من، این نکته به تکرار بگو
این دلاویزترین شعر جهان را همهوقت
نه به یکبار و به ده بار، که صد بار بگو
"دوستم داری" را از من بسیار بپرس
"دوستت دارم" را با من بسیار بگو
#فریدون_مشیری
#ادبستان #سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
وَ اوست که باران را پس از اینکه مردم از آن ناامید شدند فرو میفرستد.
شوری/۲۸
#قرآن_کریم
آه، باران
ای امید جان بیداران!
برپلیدی ها، که ما عمری است در گرداب آن غرقیم
آیا چیره خواهی شد؟
#فریدون_مشیری
خوش آمد به باران عزيز!
#سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
شوری/۲۸
#قرآن_کریم
آه، باران
ای امید جان بیداران!
برپلیدی ها، که ما عمری است در گرداب آن غرقیم
آیا چیره خواهی شد؟
#فریدون_مشیری
خوش آمد به باران عزيز!
#سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
Forwarded from دبیرستان سلام تجریش
يك شعر زيبا به مناسبت اول شهريور زادروز بوعلي سينا
🌸🌸🌸
ـ"حجّتالحق، شرفالمُلک، امام الحُکما"...
هرچه خواهند، بخوانند و بنامند تو را
تو، همان نادره دانای جهان
بوعلی سینایی،
گوهری «در صدف کون و مکان» یکتایی.
تو همانی که در آغاز جوانی، یک روز
بس که آموخته بودی، گفتی:
-«علم کو؟
اینک مَرد!»
شوقِ دانستن در جانِ تو غوغا میکرد!
علم در پیش ِ تو، زانو میزد!
سر فرو میآورد
تا رسیدی به سراپردهی موسیقی،
زان لطف و شکوه؛
سخت حیرت کردی،
سر فرود آوردی!
این هنر، این گوهر
این دلاویزارین حاصل احساس بشر
این گشایندهی درها به جهانهای دگر،
این فروزندهی شوق،
این فزایندهی شور،
این گرانمایهترین قوتِ روان،
قوّت جان،
این رهاننده ز تاریکی خاک،
این برآرنده به اوجِ افلاک،
با تو، ای مرد، چه کرد؟
که به یاران گفتی:
- «اینک عِلم!
مرد میخواهد، مرد!»
ـ در اتاقی دلگیر،
پای شمعی لرزان
جان مشتاق تو در بوتهی دانش چه کشید
تا در آن، این همه خورشید دَمید:
ـ همه درد شناسانِ کُهن،
در پیِ چارهی بیماری تن،
سرگردان!
تو رسیدی از راه،
راه بردی به گرفتاری جان!
رفتی اندر پی درمانِ روان
تو نشان هیجانها،
تو زبان ضربانها را میدانستی!
چارهی هر نتوانستن را،
میتوانستی!
ـ تو بدان پایه رسیدی که نماند
بر تو از قعرِ زمین
تا فراسوی زُحَل
نکتهای لاینحل
ـ تو در اندیشه که با تیشهی دانش،
ـ شاید ـ
بکنی ریشهی مرگ،
بشکنی دست اجل
خیلِ کوتهنظران
تیشهی تکفیر به دست
تا تو را بلکه توانند شکست
چه کشیدی،
چه کشیدی تو از آن مردمِ نابخرَدِ بد!
میتوانستی کاش
تیشه بر ریشهی نادانی زد!
ـ ای خوش آنان که به تاریکی دوران حیات،
جان همواره فروزانِ تو را یافتهاند،
هم «اشارات» تو را راهگشا یافتهاند!
هم ز «قانون» تو همواره «شفا» یافتهاند!
ـ تو طبیب همه علّتهایی
تو همان نادره دانای جهان
بوعلی سینایی!
#فریدون_مشیری
روز بزرگداشت ابوعلى سينا، روز پزشك، گرامى باد
#مناسبتها #سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
🌸🌸🌸
ـ"حجّتالحق، شرفالمُلک، امام الحُکما"...
هرچه خواهند، بخوانند و بنامند تو را
تو، همان نادره دانای جهان
بوعلی سینایی،
گوهری «در صدف کون و مکان» یکتایی.
تو همانی که در آغاز جوانی، یک روز
بس که آموخته بودی، گفتی:
-«علم کو؟
اینک مَرد!»
شوقِ دانستن در جانِ تو غوغا میکرد!
علم در پیش ِ تو، زانو میزد!
سر فرو میآورد
تا رسیدی به سراپردهی موسیقی،
زان لطف و شکوه؛
سخت حیرت کردی،
سر فرود آوردی!
این هنر، این گوهر
این دلاویزارین حاصل احساس بشر
این گشایندهی درها به جهانهای دگر،
این فروزندهی شوق،
این فزایندهی شور،
این گرانمایهترین قوتِ روان،
قوّت جان،
این رهاننده ز تاریکی خاک،
این برآرنده به اوجِ افلاک،
با تو، ای مرد، چه کرد؟
که به یاران گفتی:
- «اینک عِلم!
مرد میخواهد، مرد!»
ـ در اتاقی دلگیر،
پای شمعی لرزان
جان مشتاق تو در بوتهی دانش چه کشید
تا در آن، این همه خورشید دَمید:
ـ همه درد شناسانِ کُهن،
در پیِ چارهی بیماری تن،
سرگردان!
تو رسیدی از راه،
راه بردی به گرفتاری جان!
رفتی اندر پی درمانِ روان
تو نشان هیجانها،
تو زبان ضربانها را میدانستی!
چارهی هر نتوانستن را،
میتوانستی!
ـ تو بدان پایه رسیدی که نماند
بر تو از قعرِ زمین
تا فراسوی زُحَل
نکتهای لاینحل
ـ تو در اندیشه که با تیشهی دانش،
ـ شاید ـ
بکنی ریشهی مرگ،
بشکنی دست اجل
خیلِ کوتهنظران
تیشهی تکفیر به دست
تا تو را بلکه توانند شکست
چه کشیدی،
چه کشیدی تو از آن مردمِ نابخرَدِ بد!
میتوانستی کاش
تیشه بر ریشهی نادانی زد!
ـ ای خوش آنان که به تاریکی دوران حیات،
جان همواره فروزانِ تو را یافتهاند،
هم «اشارات» تو را راهگشا یافتهاند!
هم ز «قانون» تو همواره «شفا» یافتهاند!
ـ تو طبیب همه علّتهایی
تو همان نادره دانای جهان
بوعلی سینایی!
#فریدون_مشیری
روز بزرگداشت ابوعلى سينا، روز پزشك، گرامى باد
#مناسبتها #سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
Forwarded from دبیرستان سلام تجریش
يك شعر زيبا به مناسبت اول شهريور زادروز بوعلي سينا
🌸🌸🌸
ـ"حجّتالحق، شرفالمُلک، امام الحُکما"...
هرچه خواهند، بخوانند و بنامند تو را
تو، همان نادره دانای جهان
بوعلی سینایی،
گوهری «در صدف کون و مکان» یکتایی.
تو همانی که در آغاز جوانی، یک روز
بس که آموخته بودی، گفتی:
-«علم کو؟
اینک مَرد!»
شوقِ دانستن در جانِ تو غوغا میکرد!
علم در پیش ِ تو، زانو میزد!
سر فرو میآورد
تا رسیدی به سراپردهی موسیقی،
زان لطف و شکوه؛
سخت حیرت کردی،
سر فرود آوردی!
این هنر، این گوهر
این دلاویزارین حاصل احساس بشر
این گشایندهی درها به جهانهای دگر،
این فروزندهی شوق،
این فزایندهی شور،
این گرانمایهترین قوتِ روان،
قوّت جان،
این رهاننده ز تاریکی خاک،
این برآرنده به اوجِ افلاک،
با تو، ای مرد، چه کرد؟
که به یاران گفتی:
- «اینک عِلم!
مرد میخواهد، مرد!»
ـ در اتاقی دلگیر،
پای شمعی لرزان
جان مشتاق تو در بوتهی دانش چه کشید
تا در آن، این همه خورشید دَمید:
ـ همه درد شناسانِ کُهن،
در پیِ چارهی بیماری تن،
سرگردان!
تو رسیدی از راه،
راه بردی به گرفتاری جان!
رفتی اندر پی درمانِ روان
تو نشان هیجانها،
تو زبان ضربانها را میدانستی!
چارهی هر نتوانستن را،
میتوانستی!
ـ تو بدان پایه رسیدی که نماند
بر تو از قعرِ زمین
تا فراسوی زُحَل
نکتهای لاینحل
ـ تو در اندیشه که با تیشهی دانش،
ـ شاید ـ
بکنی ریشهی مرگ،
بشکنی دست اجل
خیلِ کوتهنظران
تیشهی تکفیر به دست
تا تو را بلکه توانند شکست
چه کشیدی،
چه کشیدی تو از آن مردمِ نابخرَدِ بد!
میتوانستی کاش
تیشه بر ریشهی نادانی زد!
ـ ای خوش آنان که به تاریکی دوران حیات،
جان همواره فروزانِ تو را یافتهاند،
هم «اشارات» تو را راهگشا یافتهاند!
هم ز «قانون» تو همواره «شفا» یافتهاند!
ـ تو طبیب همه علّتهایی
تو همان نادره دانای جهان
بوعلی سینایی!
#فریدون_مشیری
روز بزرگداشت ابوعلى سينا، روز پزشك، گرامى باد
#مناسبتها #سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
🌸🌸🌸
ـ"حجّتالحق، شرفالمُلک، امام الحُکما"...
هرچه خواهند، بخوانند و بنامند تو را
تو، همان نادره دانای جهان
بوعلی سینایی،
گوهری «در صدف کون و مکان» یکتایی.
تو همانی که در آغاز جوانی، یک روز
بس که آموخته بودی، گفتی:
-«علم کو؟
اینک مَرد!»
شوقِ دانستن در جانِ تو غوغا میکرد!
علم در پیش ِ تو، زانو میزد!
سر فرو میآورد
تا رسیدی به سراپردهی موسیقی،
زان لطف و شکوه؛
سخت حیرت کردی،
سر فرود آوردی!
این هنر، این گوهر
این دلاویزارین حاصل احساس بشر
این گشایندهی درها به جهانهای دگر،
این فروزندهی شوق،
این فزایندهی شور،
این گرانمایهترین قوتِ روان،
قوّت جان،
این رهاننده ز تاریکی خاک،
این برآرنده به اوجِ افلاک،
با تو، ای مرد، چه کرد؟
که به یاران گفتی:
- «اینک عِلم!
مرد میخواهد، مرد!»
ـ در اتاقی دلگیر،
پای شمعی لرزان
جان مشتاق تو در بوتهی دانش چه کشید
تا در آن، این همه خورشید دَمید:
ـ همه درد شناسانِ کُهن،
در پیِ چارهی بیماری تن،
سرگردان!
تو رسیدی از راه،
راه بردی به گرفتاری جان!
رفتی اندر پی درمانِ روان
تو نشان هیجانها،
تو زبان ضربانها را میدانستی!
چارهی هر نتوانستن را،
میتوانستی!
ـ تو بدان پایه رسیدی که نماند
بر تو از قعرِ زمین
تا فراسوی زُحَل
نکتهای لاینحل
ـ تو در اندیشه که با تیشهی دانش،
ـ شاید ـ
بکنی ریشهی مرگ،
بشکنی دست اجل
خیلِ کوتهنظران
تیشهی تکفیر به دست
تا تو را بلکه توانند شکست
چه کشیدی،
چه کشیدی تو از آن مردمِ نابخرَدِ بد!
میتوانستی کاش
تیشه بر ریشهی نادانی زد!
ـ ای خوش آنان که به تاریکی دوران حیات،
جان همواره فروزانِ تو را یافتهاند،
هم «اشارات» تو را راهگشا یافتهاند!
هم ز «قانون» تو همواره «شفا» یافتهاند!
ـ تو طبیب همه علّتهایی
تو همان نادره دانای جهان
بوعلی سینایی!
#فریدون_مشیری
روز بزرگداشت ابوعلى سينا، روز پزشك، گرامى باد
#مناسبتها #سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
به روی قله ها
تن از غبار تیرگی رها
برآ چو جان تازه بر بلند خاک
همیشه بر فراز
همیشه سرافراز
#فریدون_مشیری
ادامه اردوي مطالعاتي دانش آموزان تلاشگر پايه دوازدهم دوره ١٨
امروز ٨/٢٣
#كنار_هميم
#خيلي_دور_خيلي_نزديك
#سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
تن از غبار تیرگی رها
برآ چو جان تازه بر بلند خاک
همیشه بر فراز
همیشه سرافراز
#فریدون_مشیری
ادامه اردوي مطالعاتي دانش آموزان تلاشگر پايه دوازدهم دوره ١٨
امروز ٨/٢٣
#كنار_هميم
#خيلي_دور_خيلي_نزديك
#سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
كدام شعر را براي تصوير فوق مناسب تر مي دانيد؟
Anonymous Poll
14%
آسمان فرصتپرواز بلند است ولی /قصه این است چه اندازه ڪبوتر باشی #فریدون_مشیری
21%
تجسّمیست در این گوشه، فرصتِ پرواز /اسیرِ کنجِ قفس، بال و پر نمیخواهد
3%
ْْْ ْْْ از کتاب دل گشودم فال، قاصد میرسد/ پیچ و تابم مژدهی دیدار مکتوب تو باد...!
9%
غرض رنجیدن ما بود از دنیا که حاصل شد /مکن ای زندگی عمر مرا دیگر تباه اینجا #فاضل_نظری
41%
پرواز در حصار فروبستهی حیات/ آزاد یا اسیر، همین است زندگی #فاضل_نظری
11%
چوقناری به قفس یا چو پرستو به سفر /هیچ یک،من چو کبوتر نه رهایم نه اسیر
🤩3
باز کن پنجره ها را،
که نسیم؛
روز میلاد اقاقی ها را،
جشن می گیرد...
باز کن پنجره را،
و بهاران را باور کن
باز کن پنجره ها را ،
و بهاران را،
باور کن!
#فریدون_مشیری
هفته خوبي داشته باشيد…
#سلام_تجريش
#مدرسه_زندگي
که نسیم؛
روز میلاد اقاقی ها را،
جشن می گیرد...
باز کن پنجره را،
و بهاران را باور کن
باز کن پنجره ها را ،
و بهاران را،
باور کن!
#فریدون_مشیری
هفته خوبي داشته باشيد…
#سلام_تجريش
#مدرسه_زندگي
❤1
Forwarded from دبیرستان سلام تجریش
يك شعر زيبا به مناسبت اول شهريور زادروز بوعلي سينا
🌸🌸🌸
ـ"حجّتالحق، شرفالمُلک، امام الحُکما"...
هرچه خواهند، بخوانند و بنامند تو را
تو، همان نادره دانای جهان
بوعلی سینایی،
گوهری «در صدف کون و مکان» یکتایی.
تو همانی که در آغاز جوانی، یک روز
بس که آموخته بودی، گفتی:
-«علم کو؟
اینک مَرد!»
شوقِ دانستن در جانِ تو غوغا میکرد!
علم در پیش ِ تو، زانو میزد!
سر فرو میآورد
تا رسیدی به سراپردهی موسیقی،
زان لطف و شکوه؛
سخت حیرت کردی،
سر فرود آوردی!
این هنر، این گوهر
این دلاویزارین حاصل احساس بشر
این گشایندهی درها به جهانهای دگر،
این فروزندهی شوق،
این فزایندهی شور،
این گرانمایهترین قوتِ روان،
قوّت جان،
این رهاننده ز تاریکی خاک،
این برآرنده به اوجِ افلاک،
با تو، ای مرد، چه کرد؟
که به یاران گفتی:
- «اینک عِلم!
مرد میخواهد، مرد!»
ـ در اتاقی دلگیر،
پای شمعی لرزان
جان مشتاق تو در بوتهی دانش چه کشید
تا در آن، این همه خورشید دَمید:
ـ همه درد شناسانِ کُهن،
در پیِ چارهی بیماری تن،
سرگردان!
تو رسیدی از راه،
راه بردی به گرفتاری جان!
رفتی اندر پی درمانِ روان
تو نشان هیجانها،
تو زبان ضربانها را میدانستی!
چارهی هر نتوانستن را،
میتوانستی!
ـ تو بدان پایه رسیدی که نماند
بر تو از قعرِ زمین
تا فراسوی زُحَل
نکتهای لاینحل
ـ تو در اندیشه که با تیشهی دانش،
ـ شاید ـ
بکنی ریشهی مرگ،
بشکنی دست اجل
خیلِ کوتهنظران
تیشهی تکفیر به دست
تا تو را بلکه توانند شکست
چه کشیدی،
چه کشیدی تو از آن مردمِ نابخرَدِ بد!
میتوانستی کاش
تیشه بر ریشهی نادانی زد!
ـ ای خوش آنان که به تاریکی دوران حیات،
جان همواره فروزانِ تو را یافتهاند،
هم «اشارات» تو را راهگشا یافتهاند!
هم ز «قانون» تو همواره «شفا» یافتهاند!
ـ تو طبیب همه علّتهایی
تو همان نادره دانای جهان
بوعلی سینایی!
#فریدون_مشیری
روز بزرگداشت ابوعلى سينا، روز پزشك، گرامى باد
#مناسبتها #سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
🌸🌸🌸
ـ"حجّتالحق، شرفالمُلک، امام الحُکما"...
هرچه خواهند، بخوانند و بنامند تو را
تو، همان نادره دانای جهان
بوعلی سینایی،
گوهری «در صدف کون و مکان» یکتایی.
تو همانی که در آغاز جوانی، یک روز
بس که آموخته بودی، گفتی:
-«علم کو؟
اینک مَرد!»
شوقِ دانستن در جانِ تو غوغا میکرد!
علم در پیش ِ تو، زانو میزد!
سر فرو میآورد
تا رسیدی به سراپردهی موسیقی،
زان لطف و شکوه؛
سخت حیرت کردی،
سر فرود آوردی!
این هنر، این گوهر
این دلاویزارین حاصل احساس بشر
این گشایندهی درها به جهانهای دگر،
این فروزندهی شوق،
این فزایندهی شور،
این گرانمایهترین قوتِ روان،
قوّت جان،
این رهاننده ز تاریکی خاک،
این برآرنده به اوجِ افلاک،
با تو، ای مرد، چه کرد؟
که به یاران گفتی:
- «اینک عِلم!
مرد میخواهد، مرد!»
ـ در اتاقی دلگیر،
پای شمعی لرزان
جان مشتاق تو در بوتهی دانش چه کشید
تا در آن، این همه خورشید دَمید:
ـ همه درد شناسانِ کُهن،
در پیِ چارهی بیماری تن،
سرگردان!
تو رسیدی از راه،
راه بردی به گرفتاری جان!
رفتی اندر پی درمانِ روان
تو نشان هیجانها،
تو زبان ضربانها را میدانستی!
چارهی هر نتوانستن را،
میتوانستی!
ـ تو بدان پایه رسیدی که نماند
بر تو از قعرِ زمین
تا فراسوی زُحَل
نکتهای لاینحل
ـ تو در اندیشه که با تیشهی دانش،
ـ شاید ـ
بکنی ریشهی مرگ،
بشکنی دست اجل
خیلِ کوتهنظران
تیشهی تکفیر به دست
تا تو را بلکه توانند شکست
چه کشیدی،
چه کشیدی تو از آن مردمِ نابخرَدِ بد!
میتوانستی کاش
تیشه بر ریشهی نادانی زد!
ـ ای خوش آنان که به تاریکی دوران حیات،
جان همواره فروزانِ تو را یافتهاند،
هم «اشارات» تو را راهگشا یافتهاند!
هم ز «قانون» تو همواره «شفا» یافتهاند!
ـ تو طبیب همه علّتهایی
تو همان نادره دانای جهان
بوعلی سینایی!
#فریدون_مشیری
روز بزرگداشت ابوعلى سينا، روز پزشك، گرامى باد
#مناسبتها #سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
👍5👎1
خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی!
تو چرا اینهمه دلتنگ شدی!
باز کن پنجرهها را
و بهاران را
باور کن.
#فریدون_مشیری
تا بهار…
#سلام_تجريش #مدرسه_زندگي
تو چرا سنگ شدی!
تو چرا اینهمه دلتنگ شدی!
باز کن پنجرهها را
و بهاران را
باور کن.
#فریدون_مشیری
تا بهار…
#سلام_تجريش #مدرسه_زندگي
🥰6👍4
تو به دادم برس ای عشق که با این همه شوق
چاره جز آنکه به آغوش تو بگریزم نیست
#فریدون_مشیری
13 جولای روز جهانی سیب زمینی سرخ کرده 🙃
💥به عشق همه شكموها😂
#سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
چاره جز آنکه به آغوش تو بگریزم نیست
#فریدون_مشیری
13 جولای روز جهانی سیب زمینی سرخ کرده 🙃
💥به عشق همه شكموها😂
#سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
😁13🤩6👍2
يك شعر زيبا به مناسبت اول شهريور زادروز بوعلي سينا
🌸🌸🌸
ـ"حجّتالحق، شرفالمُلک، امام الحُکما"...
هرچه خواهند، بخوانند و بنامند تو را
تو، همان نادره دانای جهان
بوعلی سینایی،
گوهری «در صدف کون و مکان» یکتایی.
تو همانی که در آغاز جوانی، یک روز
بس که آموخته بودی، گفتی:
-«علم کو؟
اینک مَرد!»
شوقِ دانستن در جانِ تو غوغا میکرد!
علم در پیش ِ تو، زانو میزد!
سر فرو میآورد
تا رسیدی به سراپردهی موسیقی،
زان لطف و شکوه؛
سخت حیرت کردی،
سر فرود آوردی!
این هنر، این گوهر
این دلاویزارین حاصل احساس بشر
این گشایندهی درها به جهانهای دگر،
این فروزندهی شوق،
این فزایندهی شور،
این گرانمایهترین قوتِ روان،
قوّت جان،
این رهاننده ز تاریکی خاک،
این برآرنده به اوجِ افلاک،
با تو، ای مرد، چه کرد؟
که به یاران گفتی:
- «اینک عِلم!
مرد میخواهد، مرد!»
ـ در اتاقی دلگیر،
پای شمعی لرزان
جان مشتاق تو در بوتهی دانش چه کشید
تا در آن، این همه خورشید دَمید:
ـ همه درد شناسانِ کُهن،
در پیِ چارهی بیماری تن،
سرگردان!
تو رسیدی از راه،
راه بردی به گرفتاری جان!
رفتی اندر پی درمانِ روان
تو نشان هیجانها،
تو زبان ضربانها را میدانستی!
چارهی هر نتوانستن را،
میتوانستی!
ـ تو بدان پایه رسیدی که نماند
بر تو از قعرِ زمین
تا فراسوی زُحَل
نکتهای لاینحل
ـ تو در اندیشه که با تیشهی دانش،
ـ شاید ـ
بکنی ریشهی مرگ،
بشکنی دست اجل
خیلِ کوتهنظران
تیشهی تکفیر به دست
تا تو را بلکه توانند شکست
چه کشیدی،
چه کشیدی تو از آن مردمِ نابخرَدِ بد!
میتوانستی کاش
تیشه بر ریشهی نادانی زد!
ـ ای خوش آنان که به تاریکی دوران حیات،
جان همواره فروزانِ تو را یافتهاند،
هم «اشارات» تو را راهگشا یافتهاند!
هم ز «قانون» تو همواره «شفا» یافتهاند!
ـ تو طبیب همه علّتهایی
تو همان نادره دانای جهان
بوعلی سینایی!
#فریدون_مشیری
روز بزرگداشت ابوعلى سينا، روز پزشك، گرامى باد
#مناسبتها #سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
🌸🌸🌸
ـ"حجّتالحق، شرفالمُلک، امام الحُکما"...
هرچه خواهند، بخوانند و بنامند تو را
تو، همان نادره دانای جهان
بوعلی سینایی،
گوهری «در صدف کون و مکان» یکتایی.
تو همانی که در آغاز جوانی، یک روز
بس که آموخته بودی، گفتی:
-«علم کو؟
اینک مَرد!»
شوقِ دانستن در جانِ تو غوغا میکرد!
علم در پیش ِ تو، زانو میزد!
سر فرو میآورد
تا رسیدی به سراپردهی موسیقی،
زان لطف و شکوه؛
سخت حیرت کردی،
سر فرود آوردی!
این هنر، این گوهر
این دلاویزارین حاصل احساس بشر
این گشایندهی درها به جهانهای دگر،
این فروزندهی شوق،
این فزایندهی شور،
این گرانمایهترین قوتِ روان،
قوّت جان،
این رهاننده ز تاریکی خاک،
این برآرنده به اوجِ افلاک،
با تو، ای مرد، چه کرد؟
که به یاران گفتی:
- «اینک عِلم!
مرد میخواهد، مرد!»
ـ در اتاقی دلگیر،
پای شمعی لرزان
جان مشتاق تو در بوتهی دانش چه کشید
تا در آن، این همه خورشید دَمید:
ـ همه درد شناسانِ کُهن،
در پیِ چارهی بیماری تن،
سرگردان!
تو رسیدی از راه،
راه بردی به گرفتاری جان!
رفتی اندر پی درمانِ روان
تو نشان هیجانها،
تو زبان ضربانها را میدانستی!
چارهی هر نتوانستن را،
میتوانستی!
ـ تو بدان پایه رسیدی که نماند
بر تو از قعرِ زمین
تا فراسوی زُحَل
نکتهای لاینحل
ـ تو در اندیشه که با تیشهی دانش،
ـ شاید ـ
بکنی ریشهی مرگ،
بشکنی دست اجل
خیلِ کوتهنظران
تیشهی تکفیر به دست
تا تو را بلکه توانند شکست
چه کشیدی،
چه کشیدی تو از آن مردمِ نابخرَدِ بد!
میتوانستی کاش
تیشه بر ریشهی نادانی زد!
ـ ای خوش آنان که به تاریکی دوران حیات،
جان همواره فروزانِ تو را یافتهاند،
هم «اشارات» تو را راهگشا یافتهاند!
هم ز «قانون» تو همواره «شفا» یافتهاند!
ـ تو طبیب همه علّتهایی
تو همان نادره دانای جهان
بوعلی سینایی!
#فریدون_مشیری
روز بزرگداشت ابوعلى سينا، روز پزشك، گرامى باد
#مناسبتها #سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
❤9👍1🔥1😁1
دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست
من سرخوشم از لذت این چشم به راهی
#فریدون_مشیری
۹ ربیع الاول، سالروز آغاز امامت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مبارك باد.
#سلام_تجريش #مدرسه_زندگی
من سرخوشم از لذت این چشم به راهی
#فریدون_مشیری
۹ ربیع الاول، سالروز آغاز امامت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مبارك باد.
#سلام_تجريش #مدرسه_زندگی
👍14🎉5👎4🙏2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ای اهورا
من كه امروز، در باغ گیتی
چون درختی همه برگ و بارَم
رنجهای گران پدر را
با كدامین زبان پاس دارم
سر به پای پدر میگذارم
جان به راه پدر میسپارم...
#فریدون_مشیری
روز پدر پیشاپیش مبارک🌺
*حضور غافلگیرانه عزیزان پایه دوازدهم در وسط جلسه امروز و اهدا گل به پدران و مادران بزرگوارشان
خیلی لذت بخش بود...
#سلام_تجريش #مدرسه_زندگي
من كه امروز، در باغ گیتی
چون درختی همه برگ و بارَم
رنجهای گران پدر را
با كدامین زبان پاس دارم
سر به پای پدر میگذارم
جان به راه پدر میسپارم...
#فریدون_مشیری
روز پدر پیشاپیش مبارک🌺
*حضور غافلگیرانه عزیزان پایه دوازدهم در وسط جلسه امروز و اهدا گل به پدران و مادران بزرگوارشان
خیلی لذت بخش بود...
#سلام_تجريش #مدرسه_زندگي
❤22😍3👍2
Forwarded from دبیرستان سلام تجریش
يك شعر زيبا به مناسبت اول شهريور زادروز بوعلي سينا
🌸🌸🌸
ـ"حجّتالحق، شرفالمُلک، امام الحُکما"...
هرچه خواهند، بخوانند و بنامند تو را
تو، همان نادره دانای جهان
بوعلی سینایی،
گوهری «در صدف کون و مکان» یکتایی.
تو همانی که در آغاز جوانی، یک روز
بس که آموخته بودی، گفتی:
-«علم کو؟
اینک مَرد!»
شوقِ دانستن در جانِ تو غوغا میکرد!
علم در پیش ِ تو، زانو میزد!
سر فرو میآورد
تا رسیدی به سراپردهی موسیقی،
زان لطف و شکوه؛
سخت حیرت کردی،
سر فرود آوردی!
این هنر، این گوهر
این دلاویزارین حاصل احساس بشر
این گشایندهی درها به جهانهای دگر،
این فروزندهی شوق،
این فزایندهی شور،
این گرانمایهترین قوتِ روان،
قوّت جان،
این رهاننده ز تاریکی خاک،
این برآرنده به اوجِ افلاک،
با تو، ای مرد، چه کرد؟
که به یاران گفتی:
- «اینک عِلم!
مرد میخواهد، مرد!»
ـ در اتاقی دلگیر،
پای شمعی لرزان
جان مشتاق تو در بوتهی دانش چه کشید
تا در آن، این همه خورشید دَمید:
ـ همه درد شناسانِ کُهن،
در پیِ چارهی بیماری تن،
سرگردان!
تو رسیدی از راه،
راه بردی به گرفتاری جان!
رفتی اندر پی درمانِ روان
تو نشان هیجانها،
تو زبان ضربانها را میدانستی!
چارهی هر نتوانستن را،
میتوانستی!
ـ تو بدان پایه رسیدی که نماند
بر تو از قعرِ زمین
تا فراسوی زُحَل
نکتهای لاینحل
ـ تو در اندیشه که با تیشهی دانش،
ـ شاید ـ
بکنی ریشهی مرگ،
بشکنی دست اجل
خیلِ کوتهنظران
تیشهی تکفیر به دست
تا تو را بلکه توانند شکست
چه کشیدی،
چه کشیدی تو از آن مردمِ نابخرَدِ بد!
میتوانستی کاش
تیشه بر ریشهی نادانی زد!
ـ ای خوش آنان که به تاریکی دوران حیات،
جان همواره فروزانِ تو را یافتهاند،
هم «اشارات» تو را راهگشا یافتهاند!
هم ز «قانون» تو همواره «شفا» یافتهاند!
ـ تو طبیب همه علّتهایی
تو همان نادره دانای جهان
بوعلی سینایی!
#فریدون_مشیری
روز بزرگداشت ابوعلى سينا، روز پزشك، گرامى باد
#مناسبتها #سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
🌸🌸🌸
ـ"حجّتالحق، شرفالمُلک، امام الحُکما"...
هرچه خواهند، بخوانند و بنامند تو را
تو، همان نادره دانای جهان
بوعلی سینایی،
گوهری «در صدف کون و مکان» یکتایی.
تو همانی که در آغاز جوانی، یک روز
بس که آموخته بودی، گفتی:
-«علم کو؟
اینک مَرد!»
شوقِ دانستن در جانِ تو غوغا میکرد!
علم در پیش ِ تو، زانو میزد!
سر فرو میآورد
تا رسیدی به سراپردهی موسیقی،
زان لطف و شکوه؛
سخت حیرت کردی،
سر فرود آوردی!
این هنر، این گوهر
این دلاویزارین حاصل احساس بشر
این گشایندهی درها به جهانهای دگر،
این فروزندهی شوق،
این فزایندهی شور،
این گرانمایهترین قوتِ روان،
قوّت جان،
این رهاننده ز تاریکی خاک،
این برآرنده به اوجِ افلاک،
با تو، ای مرد، چه کرد؟
که به یاران گفتی:
- «اینک عِلم!
مرد میخواهد، مرد!»
ـ در اتاقی دلگیر،
پای شمعی لرزان
جان مشتاق تو در بوتهی دانش چه کشید
تا در آن، این همه خورشید دَمید:
ـ همه درد شناسانِ کُهن،
در پیِ چارهی بیماری تن،
سرگردان!
تو رسیدی از راه،
راه بردی به گرفتاری جان!
رفتی اندر پی درمانِ روان
تو نشان هیجانها،
تو زبان ضربانها را میدانستی!
چارهی هر نتوانستن را،
میتوانستی!
ـ تو بدان پایه رسیدی که نماند
بر تو از قعرِ زمین
تا فراسوی زُحَل
نکتهای لاینحل
ـ تو در اندیشه که با تیشهی دانش،
ـ شاید ـ
بکنی ریشهی مرگ،
بشکنی دست اجل
خیلِ کوتهنظران
تیشهی تکفیر به دست
تا تو را بلکه توانند شکست
چه کشیدی،
چه کشیدی تو از آن مردمِ نابخرَدِ بد!
میتوانستی کاش
تیشه بر ریشهی نادانی زد!
ـ ای خوش آنان که به تاریکی دوران حیات،
جان همواره فروزانِ تو را یافتهاند،
هم «اشارات» تو را راهگشا یافتهاند!
هم ز «قانون» تو همواره «شفا» یافتهاند!
ـ تو طبیب همه علّتهایی
تو همان نادره دانای جهان
بوعلی سینایی!
#فریدون_مشیری
روز بزرگداشت ابوعلى سينا، روز پزشك، گرامى باد
#مناسبتها #سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
👍8❤3👏3👎1
من، آفتاب پاک تری را
در نوشخند مهر تو میبینم
در مطلع بلند شکفتن
#فریدون_مشیری
۱۸ تیر، درگذشت پدر ادبیات کودک و نوجوان #مهدی_آذریزدی، نويسنده كتاب هاي قصه هاي خوب براي بچه هاي خوب
و روز ادبیات کودک و نوجوان
#سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
در نوشخند مهر تو میبینم
در مطلع بلند شکفتن
#فریدون_مشیری
۱۸ تیر، درگذشت پدر ادبیات کودک و نوجوان #مهدی_آذریزدی، نويسنده كتاب هاي قصه هاي خوب براي بچه هاي خوب
و روز ادبیات کودک و نوجوان
#سلام_تجریش #مدرسه_زندگی
❤27